« صفحهِ اصلى | قبلى: گپی با شهاب مصاحبه صادق افروز با رفیق شه... » | قبلى: ما از پی رد پای باد نمی رویم هژیر پلاسچی م... » | قبلى: گفتگوی آرش با محمد رضا شالگونیآرش: آقای شالگونی، ا... » | قبلى: به تداوم رزم پرشکوه کارگران شرکت نیشکر هفت تپه یا... » | قبلى: اوضاع سیاسی و وظایف ما ایران یکی از حساس ترین ... » | قبلى: <!-- debut_surligneconditionn... » | قبلى: The Communist University 2007 Saturday August 11 -... » | قبلى: پیش نویس قطعنامه سیاسی برای کنگره دوازدهمایران یک... » | قبلى: لیست شماره2فراخوانکارزار اعتراضی نهاد های فرهنگ... » | قبلى: لیست شماره1فراخوانکارزار اعتراضی نهاد های فرهنگی –... » 


ميزگرد راديو تلويزيون برابری با کاوه مظفري، هژير پلاسچی و شهاب برهان
در باره مجادلات جريانات دانشجوئی ايران


[ اين گفتگو در ٩ ١ آبان ٦ ٨ ٣ ١ ضبط شده و در متن حاضر که از روی نوار پياده شده است، بجای کلماتی که نامفهوم بوده اند، سه نقطه گذاشته شده است ]

ياور اعتماد از راديو تلويزيون برابری : با سلام خدمت دوستان عزيز شرکت کننده در اين ميز گرد آقايان کاوه مظفری وهژير پلاسچی از تهران و آقای شهاب برهان از پاريس. بحثی که امروز داريم پيرامون مسائل جنبش دانشجوئی در ايران است و نگرانی هائی که رابطه با اختلافات در اين جنبش وجود دارد و اين که اين اختلافات چه بنياد و اساسی دارند. ابتدا از آقای کاوه مظفری شروع می کنم. آقای مظفری ممنون می شوم از شما که بررسی ئی داشته باشيد از نظراتی که امروز در جنبش دانشجوئی مطرح است و روی چه محورهائی متمرکز اند. نظر تان در اين رابطه چيست؟
کاوه مظفری: سلام می کنم به دوستان و ساير شنوندگان. سئوال شما خيلی کلی است من هم يک جواب کلی می توانم بدهم. در فرصت های بعد بيشتر می شود باز کرد.
بعداز شکست پروژه اصلاحات دوم خرداد، در درون جنبش دانشجوئی گفتمان هائی شروع به شکل گرفتن کرد. بحث گذر از خاتمي، بعد شعار تحکيم حرکت کرد به سمت ديده بانی جامعه مدنی و بعد اين برنامه خودشان را نقد کردند و اين شعار در واقع عقيم شد. اين يک مدل حرکت بود، همزمان جريانات مستقل دانشجوئی هم در حال شکل گرفتن بودند ... که به راحتی نمی توانستند فعاليت کنند ، اين ها هم به ساختن گفتمان های مختلف خودشان شروع کردند. ... چه حتا در حوزه ليبراليستی با وجهه کاملاً سکولار. به اين شکل می شود اينطور استنباط کرد که الان سه گفتمان هست : گفتمان ليبرال و چپ و ... اصلاح طلب در جنبش دانشجوئی در جريان است. در جدال های اخير بيشترين ... که در اين مدت وجود داشته از يکسو درگيری بين نيروهای چپ و آن هائی که ليبرال اند ? اين اسم گذاری ها اسم گذاری های چندان دقيقی نيست ? از يکسوی ديگر هم بين بعضی نيروهای چپ هم مجادلاتی وجود داشته است.
ياور اعتماد : آقای پلاسچی نظر شما را در باره اين بحث ها وگرايشاتی که امروزه در جنبش دانشجوئی هست می خواهيم بشنويم و آيا اصولا اين گرايشات چقدر بنياد واقعی دارند و بر اساس واقعيت های موجود در پايگاه اجتماعی اين جنبش ها هست و ارزيابی شما از اين اختلافات و گرايشات مختلفی که امروز شکل گرفته و يک مقدار کار ايجاد يک جنبش همبسته را سخت کرده چيست و آن ها را چقدر واقعی و طبيعی يا غير واقعی می بينيد؟
هژير پلاسچی : درود بر شماف سلام می کنم به رفقائی که در ميز گردشرکت کرده اند و به بينندگان تلويزيون برابری.
به اعتقاد من اين اختلافات يک وجه اش به شرائط اجتماعی ما ارتباط دارد ولی نمی توانيم بگوئيم که اين نيروها با بدنه اجتماعی شان ارتباط گرفته اند و به همين دليل است که اختلافات پديد آمده است. به گمان من مشخص کردن اين اختلافات، بحث روی اين اختلافات و روشن کردن نقطه نظرهای طيف های مختلف درون جنبش دانشجوئی قدم اول است برای اين که هر کدام از اين طيف ها بروند با آن بخش از جنبش اجتماعی که معتقدند می توانند نمايندگی اش بکنند يا معتقدند که با آن ها همبستگی دارند ارتباط برقرار کنند و با بدنه اجتماعی ارتباط بگيرند. همانطور که آقای مظفری هم گفتند اين اختلافات فقط بين ليبرال ها و چپ ها نيست؛ اين اختلافات بين نيروهای مختلف چپ هم وجود دارد و اتفاقاً به نظر من روشن کردن اختلافات نيروهائی که در درون جنبش چپ دارند فعاليت می کنند مهم تر است به اين دليل که متأسفانه گاهاً ديده می شود فعالانی که در شهرستان ها فعاليت می کنند يا فعالين خارج از کشور به اين اختلافات آگاه نيستند و آن ها را نمی شناسند و نمی دانند کا اين ها با هم چه تشابه هائی و چه تفاوت هائی دارند. ظاهراً برآورد دوستان اين است که نيروهائی که تحت نام چپ دارند فعاليت می کنند يکی هستند و هيچ اختلافی وجود ندارد . نه، اين اختلاف ها وجود دارند و اتفاقاً به نظر من خيلی جدی اند و در آتيه جدی تر هم خواهند شد بخاطر اين که اختلافات مبنائی اند.
ياور اعتماد : آقای شهاب برهان ممنون می شوم از شما که نقطه نظرتان را بشنويم که جنبش دانشجوئی را در داخل ايران به دقت دنبال می کنيد. اين اختلافاتی که شما می بينيد چقدر مبنای واقعی دارند و ارزيابی شما از اين اختلافات چيست؟
شهاب برهان : با سلام به دوستان عزيز آقايان هژير پلاسچی و کاوه مظفری و به شما آقای ياور اعتماد.
من نمی خواهم در جزئيات اختلافاتی که هست وارد بشوم چون دوستان در وسط گود هستند و اطلاعات شان بيش تر از من است. آنچه می خواهم بگويم اين است که اختلافاتی که وجود دارد، چه اختلافات ميان چپ ها و ليبرال ها و چه در بين خود چپ ها، طبيعی اند. دانشگاه الان در يک دوره گذار است و ما می دانيم که تشکل های رژيمْ ساخته از چه سابقه ای برخوردار بوه اند و در اين ها تحولاتی در طی نسل ها به وجود آمده، تغييراتی ايجاد شده و همينطور جريان چپ دانشگاه که به هر حال انعکاسی از تحولات عمومی در جامعه است. من وجود اين اختلافات را طبيعی می دانم و وجود هم خواهند داشت.
اگر چه اين مباحث و اين گرايشات در متن جنبش دانشجوئی و در محيط دانشگاهی مطرح اند، اما مهم است توجه کنيم که جنبش دانشجوئی و جنبش سوسياليستی نبايد يک چيز تلقی بشوند، در نتيجه، تشکلات شان نبايد يک چيز واحد تلقی بشود. من، هم برای جنبش دانشجوئی دلواپسی دارم و هم بيش از آن برای جنبش سوسياليست های ايران. نگرانی دارم از اين که يکی کردن جنبش دانشجوئی و جنبش سوسياليستی به زيان جنبش سوسياليستی و همينطور جنبش دانشجوئی تمام بشود. خود اين بحث ها می توانند وجود داشته باشند ولی بايد در عين حال ديد که آيا اين بحث ها باعث تقويت جنبش دانشجوئی از يک طرف و باعث تقويت جنبش سوسياليستی از طرف ديگر می شود يا سبب تضعيف شان؟ جنبش دانشجوئی الزاماً نه جنبش سوسياليست هاست، نه حتماً با ايدئولوژی سوسياليستی است، و نه دانشگاه را می شود فقط به راديکال ها محدود کرد. دانشجويان از همه اقشار و طبقات اجتماع می آيند و نمی شود توقع داشت که همه شان راديکال بشوند و دست به ريشه ها ببرند. جنبش دانشجوئی از هر گرايش را بايد در جهت منزوی کردن همه نهاد ها و فعالين و عمال رژيم بسيج کرد؛ بايد عليه استبداد و برای مطالبات عمومی دمکراتيک و مطالبات عمومی و پايه ای خود دانشجويان بسيج کرد و از همه شان توقع نداشت که الزاماً سوسياليست بشوند يا دست به ريشه ها ببرند. حرف من در رابطه با جنبش دانشجوئی اين است که اختلافات طيف های مختلف دانشجويان بر سر اين سطح از مسائل و مثلاً دعوای ميان سوسياليست و ليبرال ? که البته دعواهائی سياسی و واقعی اند ? نبايد صف بندی و مبارزه متحد سياسی آن ها را در برابر استبداد و عمال و وابستگان حکومت از جمله همين , بسيجی ها , و , تحکيم وحدت , تحت الشعاع قرا بدهد و به حاشيه براند. نگرانی دارم که رژيم از اين اختلافات و تفرقه ها بهره برداری بکند و از تهديدهائی هم که اخيراً بعضی از انجمن های اسلامی مبنی بر برخود با چپ ها کرده اند نگرانم که به درگيری هائی کشيده بشود که حتا اگر رژيم برای ايجاد آن دسيسه نکند، اين حوادث بهترين فرصت ها را برای سرکوب جنبش دانشجوئی و بخصوص چپ ها به دست اش خواهد داد.
نکته ديگری که می خواهم به کوتاهی بگويم اين است که جنبش سوسياليستی هم اگر چه الان خودش را به اين شکل در دانشگاه نشان می دهد، بايد بداند که جنبشی صرفاً دانشجوئی نيست و بايد برای خودش در محيط بيرون از دانشگاه تکيه گاه هائی درست کند و در جامعه ريشه بدواند و در بيرون از دانشگاه، تشکل ها و محافل سوسياليستی و پنهان از چشم رژيم و حتی المقدور غير قابل ضربه خوردن ايجاد کند ولی در دانشگاه هم به اشکالی متناسب بتواند فعاليت کند. تشکل های سوسياليستی چپ ها نبايد در تشکل های دانشجوئی شان خلاصه بشود، نبايد صرفاً در محيط آشکار و علنی دانشگاه موجوديت داشته باشد، در محيطی که مثل حوض دو سر است، نسل ها از يک طرف می آيند و از يک طرف می روند؛ ثباتی در آن جا وجود ندارد. دانشجويان سوسياليست فعلی امروز در دانشگاه هستند، فردا نيستند. بايد تداوم حضور سوسياليست ها را هم در جامعه و هم در دانشگاه بعنوان بخشی از جامعه تضمين کرد.
ياور اعتماد : بحث را با شما پيگيری می کنم آقای کاوه مظفری. دوستان اشاره داشتند به اختلافات و گرايشات درون جنبش دانشجوئی. آيا ضرورت يک تشکل مستقل دانشجوئی که بتواند استوار باشد بر خواست عموم دانشجويان و يک جنبش راديکال دانشجوئی را بتواند به وجود بياورد چقدر در بين فعالين جنبش دانشجوئی زمينه دارد و فکر می کنيد چگونه می توانند بر اين اختلافاتی که اشاره کرديد فائق بيايند و يک جنبش دانشجوئی قوی که بتواند عليه استبداد مبارزه کند و سنت ديرينه خود و وظيفه خوش را به نحو احسن انجام بدهد به وجود بيايد؟
کاوه مظفری : من بر اساس چيزهائی که می دانم، تصورم اين است که وقتی بحث در باره ضرورت اتحاد و همبستگی و تشکل های فراگير ميشود تا يک حدی همه موافق اند اما مسئله آن , حد , است. اين يک سطح خيلی پائين و حداقلی دارد ولی وقتی بيش تر می شود و در حوزه های بيش تری درگير می شود باعث می شود که اختلافات بيش تر خودشان را نشان بدهند، يعنی به جائی می رسد که مثلاً فلان نيروی اين سمت طيف حاضر نيست سر يک چيزهائی با فلان نيروی آن سمت طيف بر سر يک ميز بنشيند و در يک تشکل گسترده همکاری بکند. ضرورت ايده تشکل گسترده را همه پذيرفته اند ولی ... بهيچوجه عينی نيست. وقتی عينی می شود که محور اتحاد و همبستگی گروه ها و طيف های مختلف يک محور حداقلی باشد. از اين نظر می شود گفت که اين بحث و جدل ها و اختلافات از اين لحاظ خوب است که کمک می کند به شناسائی اين محور حد اقل، يعنی در کشاکش اين بحث ها و اين جدل ها طيف ها و جريان های مختلف وقتی با هم بحث می کنند می فهمند که سر چه چيزهائی کاملاً از هم دور اند و سر چه پايه های حد اقل ئی است که می توانند با هم ائتلاف بکنند. از اين وجه اگر نگاه بکنيم می بينيم اين اين اختلافات و درگيری ها يک سويهء مثبت در بلند مدت دارد اما مسئله اينجاست که با توجه به شرايطی که جامعه ايران دارد اين فضای سياسی آشوب زده که هر لحظه ممکن است اتفاق عجيب و غريبی بيافتد آيا اين فرصت برای فعالين جنبش دانشجوئی و کنشگران جنبش دانشجوئی فراهم می شود که بتوانند به بحث و جدل هايشان، به اين کشاکش هايشان، به اختلافات شان ادامه بدهند؟ مسلماً اگر فضای جامعه فضای آزاد دمکراسی بود اين بحث ها خيلی خوب بود و می بايست ادامه پيدا می کرد و نتيجه اش مسلماً مثبت بود، چه در کوتاه مدت چه در بلند مدت، اما مسئله اينجاست که با توجه به اين فشار سياسی و فضای سرکوب و کنترل آيا امکان آن هست که ما به يک فاز بلند مدت برسيم؟ آيا اين جدل های کوتاه مدت ممکن نيست بهانه ای به دست نيروهای سرکوب بدهد هم برای تشديد اختلاف و تفرقه افکنی بين نيروها، هم برای زير ضرب بردن اين فعالين.

ياور اعتماد : آقای هژير پلاسچی نظر شما را در اين رابطه بشنويم که آقای کاوه مظفری مطرح کردند که ضرورت اتحاد احساس می شود. در شرائطی که استبداد اينقدر دارد به شدت عمل می کند و چپ و راست هم نمی شناسد و به نوعی اکثر دانشجويان را بخاطر فعاليت هايشان دستگير می کند آيا اين ضرورت عينی وجود ندارد که يک تقابل گسترده از طرف تمامی دانشجويان به وجد بيايد صرفنظر از اختلاف نظراتی که دارند و می توانند روی آن ها بحث کنند ولی در عين حال روی نقاط اشتراک خودشان هم بتوانند در اتحاد با هم بايستند و دفاع بکنند؟ شما چه نظری داريد؟

هژير پلاسچی : ضمن اين که نگرانی های آقای مظفری را درست می دانم که آيا با اين هجمه پر هيمنه استبداد امکان اين که اين اختلاف نظرها به يک ... در دراز مدت منجر بشود يا نه وجود دارد يا نه، من هم اين نگرانی را دارم ولی می خواهم يک چيز را بگويم. ضمن اين که به نظر من اين ضرورت احساس می شود که جنبش دانشجوئی بتواند در کليت خودش، با تمام طيف های درونی خودش يک مبارزه ضد استبدادی را سازمان بدهد ولی ائتلاف يک حداقل هائی را نياز دارد. شما با نيروئی می توانيد ائتلاف کنيد که بتواند اخلاق لازم برای ائتلاف را رعايت کند. نيروئی که اين اخلاق را رعايت نمی کند، شما را دور می زند، شارلاتان بازی در می آورد، نيروئی که فقط برای اين با شما ائتلاف می کند که بتواند از بين نيروهائی که حول شما متشکل شده اند جذب نيرو بکند، با اين نيرو طبعاً نمی شود ائتلاف کرد. در ضمن من ترجيح می دهم بعنوان يک فعال چپ اسم ام در کنار جريانی که همچنان گمان می کند جنبش چپ نياز به قهرمان و شهيد و ... و پرچمدار دارد نيايد ؛ نيروئی که فکر می کند با فحاشی و گل آلود کردن آب می تواند دهان مخالفين فکری اش را ببندد، نيروئی که تنها چيزی که دارد افتخار به سوابق نه چندان .... اش است من دوست ندارم با اين نيرو يکجا بيايم. اين حد اقل برای جنبش دانشجوئی که ما بطور اخص در باره اش بحث می کنيم ضرورت دارد. و بعد در کليت اش درون جامعه، درون همه جنبش های اجتماعی به اين حد اقل ها برای ائتلاف نياز هست.

ياور اعتماد : آقای برهان احتمالاً اين بحث ها و نقطه نظرها در سنت دانشجوئی وجود داشته است ولی در هر حال علی رغم اختلافات نظری توانسته باشند به نوعی همفکری ها و هم نظری هائی بين نيروها که می توانسته برای سرنوشت کل جنبش دانشجوئی تعيين کننده باشد رسيده باشند. به نظر شما آيا واقعاً با اختلاقاتی که ما امروز حتا در ميان خود چپ ها و نه فقط با ليبرال ها و گرايشات راست و چپ به شدت عمل می کند تجربه شما در اين رابطه چيست و فکر می کنيد از اين گذرگاه چگونه بايد خارج شد؟

شهاب برهان : يک وضعيت متناقضی وجود دارد. از يک طرف اين بحث ها طبيعی است بخصوص که يک دوران گذار است و يک ثبات فکری و سياسی مخصوصاً در دانشگاه وجود ندارد و نسل جوان چپ ايران هم در يک دوره رشد و پويائی است و طبيعی است که اختلاف نظر ها و مرزبندی ها هم وجود داشته باشند. اين ها حتا مثبت هم هست ولی اگر اين اختلافات ايدئولوژيک يا اختلافات سليقه ای باعث بشود که رفقا فراموش کنند که در زير ساطور عريانی قرار دارند که بالای سرشان و در حال فرود آمدن است ? همانطور که دوستان گفتند که خودشان هم اين خطر را کاملاً حس می کنند ? اگر اين ساطور را ناديده بگيرند و با همديگر گلاويز بشوند معلوم است که نتيجه چه خواهد بود. اگر اينطور بشود، نشان ناپختگی سياسی اين حرکت خواهد بود.
برای حذر از اين خطر و عبور از آن، بايد روی حداقل هائی ائتلاف کرد. من صلاحيت ندارم از راه دور در باره شکل ونحوه تشکل دانشجوئی و اين که مثلاً آيا يک تشکل واحد شدنی هست يا نه نظر بدهم ولی حد اقل اين است که اگر هم تشکلات مختلف، هم ليبرال - ولی ضد استبداد - وجود دارند و هم چپ که بين خودشان هم اختلافاتی هست و گرايش های متعدد و متکثر دارند، اين ها می توانند با هم ائتلاف بکنند. مبنای ائتلاف واقعي، فقط می تواند مطالبات واقعی بدنه دانشجوئی باشد. اگر فقط يک عده رهبران و روشنفکران و تشکلات آن ها بين خود ائتلاف کنند، به درد جنبش دانشجوئی نمی خورد و توان و عضلهء مقابله با استبداد را نخواهد داشت. اينهمه سوسياليست های ما در بحث هايشان تأکيد دارند که بايد راديکال بود و دست به ريشه ها برد، اولاً همانطور که گفتم نبايد انتظار داشته باشند که همه دانشجويان راديکال بشوند. رفقای سوسياليست مسابقه راديکاليسم با آن ها نگذاريد؛ شما کار خودتان را بکنيد، شما وظائف خودتان را داريد و بگذاريد آن ها هم هر طور می خواهند جلو بروند ولی آن ها بعنوان دانشجو مطالباتی دارند، مسائل زيادی دارند، مسائل خوابگاه، مسائل مالي، مسائل آينده شغلي، مسئله فشار بر دختران و آپارتايد و بسياری مسائل از اين قبيل دارند که شما بيش تر از من اطلاع داريد. اين ها پايه هائيست برای بسيج بدنه دانشجوئی و روی اين ها می شود واقعا دانشگاه را بسيج کرد و به حرکت در آورد ? اشکال اش چندان اهميت ندارد و پيدا می شود ? ولی اگر قرار باشد جنبش دانشجوئی صرفا يا عمدتاً از طريق ايدئولوژيک و مثلاً دعوای سوسياليسم با ليبراليسم حرکت کند، اين اصلا به معنای فراموش کردن جنبش دانشجوئی و ظرفيت مبارزه آن با استبداد است.
موضوع ديگر اين است که در برابر خطر سرکوبی که احساس می شود، امنيت راست ها و ليبرال ها بيش تر از فعالان سوسياليست خواهد بود. رژيم از کسانی که بعنوان سوسياليست و چپ در دانشگاه شناخته می شوند نخواهد گذشت. نمی خواهم کسی را بترسانم ولی واقعيت اين است، نخواهد گذشت، هرگز نخواهد گذشت. اين است که فعالين سوسياليست خيلی بايد به فکر امنيت فعاليت خودشان باشند. منظورم صرفا امنيت جانی نيست، امنيت تداوم فعاليت هم هست. آقای کاوه مظفری مطلب جالبی در باره رابطه ارزش ها و هزينه ها نوشته اند که من خيلی استفاده کردم. بايد ببينيم فعالان سوسياليست می توانند ديالکتيک بين ارزش های مبارزاتی و هزينه ای را که لازم دارد تنظيم بکنند که قربانی دعوا با ليبرال ها و با انجمن اسلامی نشوند؟ اين ها حتماً بايد محافل و تشکلات سوسياليستی خودشان را بيرون از دانشگاه در متن جامعه درست کنند تا از ضربات دانشگاه نابود نشوند و اينطور نشود که با متلاشی شدن تشکل دانشجوئی شان از ميان بروند.
من در نگرانی دوستان از خطرات سرکوبی که الان هست شريکم ولی فکر می کنم راديکال بودن و دست به ريشه ها بردن که اينهمه مورد تأکيد رفقاست، روش راديکال هم می خواهد. روش راديکال اين نيست که جنبش دانشجوئی را در بحث های ايدئولوژيک و دعواهای نظری غرقه کنند و خودشان را سر اين مسائل تکه پاره کنند بلکه روش راديکال اين است که دست به بدنه جنبش ببرند و بدنه جنبش را با مطالبات واقعی و ملموس برای بدنه جنبش و نيز در برابر استبداد بسيج کنند و به حرکت در بياورند.
اين ها کار يکی دو روز نيست؛ جنبش سوسياليستی بايد بتواند مقبوليت و محبوبيت بين اکثريت دانشجويان ? يعنی بدنه را ? در طول زمان، در دراز مدت به دست بياورد؛ حتا از طريق کار روی دانش آموزان طبقات پائين که نسل آينده دانشگاه ها هستند. جنبش دانشجوئی فقط دانشجويان امروز نيست، بايد سعی کرد لايروبی دانشگاه از کثافاتی مثل , بسيج , از طريق نسل های آتی و آب پاکيزه ای که از بيرون خواهد آمد صورت بگيرد. فعالين سوسياليست برای اين کارها بايد برنامه های دراز مدتی داشته باشند و اين ها محتاج فعاليت هائی در بيرون از دانشگاه هم هست.
ياور اعتماد : آقای کاوه مظفری فعالان راديکال جنبش دانشجوئی در ايران چقدر تلاش می کنند که حيطه عمل خودشان را به بيرون از دانشگاه بکشانند و با جنبش های طبقات محروم ارتباط برقرار کنند و در عين حال از خواست عمومی دانشجويان دفاع کنند؟ به نظر شما چپ راديکال و سوسياليست چه ويژگی هائی بايد داشته باشد ؟
کاوه مظفری : من هم تأييد می کنم حرف آقای برهان را در تعريفی که از , راديکال , ارائه دادند. اگر بخواهيم با اسامی بازی بکنيم آنوقت آن عنوان چپ راديکالی که بعضی جا ها استفاده می شود وجود خارجی و عينی ندارد؛ ما به ازای خارجی اش اصلاً قابل لمس نيست به آن معنی که جريانی باشد که هم اهداف راديکال داشته باشد، هم رفتار راديکال داشته باشد و با ساير جنبش ها هم پيوند داشته باشد. به اين شکل می شود گفت که تقريباً از پايان دوره اصلاحات به اين سمت خيلی از فعالان دانشجوئی به دليل اين که فعاليت توی دانشگاه ها بشدت محدود شد، متمايل شدند به سمت ساير جنبش های اجتماعی که بيش ترشان جنبش زنان و جنبش کارگری بودند و توی اين فضاها فعاليت می کردند. البته اين فضاها هم فضاهای محدودی بودند. شايد بشود گفت که جنبش زنان بزرگتر است، جنبش کارگری بخاطر فشارهائی روی اين جنبش هست محدودتر است. آن دوره ای که سنديکای شرکت واحد فعاليت می کرد خيلی از فعالين دا نشجوئی به سنديکا کمک می کردند، سعی می کردند به طرق مختلف به آن ياری برسانند. اما الان تعداد خيلی اندکی هستند که ادعای راديکال بودن دارند و خودشان را در پيوند با يک طبقه کارگر موهوم می بينند ، اما کاملاً بالعکس است يعنی قبول می کنند که اين ها سردمداران حرکت .... هستند و در فردائی که فرصتی فراهم شد حتماً طبقه کارگر به پشتيبانی اين ها می آيد و اين ها می توانند انقلاب سوسياليستی را رهبری کنند. يک تعداد اندکی هستند که خودشان را در آسمان ها نماينده طبقه کارگر می دانند و در واقع هيچگونه پيوند ارگانيکی ندارند. اما از ديگر سو فعالين دانشجوئی هستند که با جنبش های زنان و با جنبش کارگری در پيوند هستند و فعاليت می کنند؛ شايد اصلاً بشود گفت که اهل آن جنبش ها هستند که در جنبش دانشجوئی هم حضور دارند. از اينجهت بيش تر اين فعالين چپ هستند. تعدادی از دانشجويانی که انديشه های ليبرال دارند يا اصلاح طلب اند يا ملی ? مذهبی ها همه در حوزه فضاهای سياسی دانشجوئی باقی مانده اند. آيا بسياری از فعالينی که انديشه های چپ دارند، ....، توانسته اند در فضای جنبش های اجتماعی حضور پيدا کنند و فعاليت بکنند، بگذريم از تعدادی که مارک و لقب راديکال را بر خودشان می زنند اما چنين رفتاری ندارند. از اين منظر هم من موافقم با آقای برهان که راديکال بودن در واقع در روش است و تأييد می کنم حرف آقای پلاسچی را در باره آن بحث اخلاق که مطرح کردند که تعيين کننده حد اقل های ائتلاف است. در واقع اين تعداد افرادی که از برچسب ها و مارک ها و مدال های , راديکال , فقط برای مطرح کردن خودشان و فرصت طلبی استفاده می کنند، اين ها افراد اندکی هستند در درون جبهه گسترده چپ که مانع از ائتلاف های بين نيروها می شوند، مانع از وحدت های تاکتيکی می شوند. اگر اين ها مجبور بشوند که به اخلاق کارگری تن بدهند خيلی از اين مسائل حل می شوند. البته اين نوع بی اخلاقی ها صرفاً منحصر به اين ... نيست، مسلماً در بين نيروهای ليبرال کثرت خيلی بيش تری دارد با اين که در اين موضوع قبلی که در دانشگاه هم يک ....مديريت دانشگاه هم برگزار شد، خيلی از نيروهای ليبرال نشان دادند که چطور می خواهند ضعف خودشان را با کوبيدن بقيه بپوشانند. اما ما بعنوان نيروی چپ بد نيست که اول از خودمان شروع کنيم و بعد از آن ها انتقاد کنيم.

ياور اعتماد : آقای پلاسچی ما در جنبش چپ وسوسياليستی فرقه گرائی را تجربه کرده ايم که به شدت به جنبش سوسياليستی وچپ راديکال ما ضربه زد و آن را شقه شقه کرد و تأثير منفی خود را در حرکت های اجتماعی و طبقاتی ايران بر جا گذاشت. الان شما فکر می کنيد که اين چپ راديکال، چپ سوسياليست بايد چه ويژگی هائی داشته باشد تا بتواند هم با فرقه گرائی مبارزه بکند و هم بتواند با پايه اجتماعی اش که کارگران و زحتکشان و محرومان هستند پيوند برقرار کند و در عين حال در بين جنبش دانشجوئی بتواند به اصلی خودش که همانا دفاع فعال و مؤثر از خواسته های دانشجوئی است بتواند عمل کند. معيارهای شما برای اين موضوع چيست؟

هژير پلاسچی : من خودم را چپ راديکال می دانم. چپ راديکال آنی نيست که امروزه در دانشگاه های ايران موجود است. چپ راديکال را همانطور که آقای برهان هم فرمودند به معنای مفهومی اش بکار می برم. اما برای اين که پاسخ سئوال شما را بدهم می خواهم برگردم و اشاره ای به صحبت های آقای برهان بکنم. ما سر تجمع پلی تکنيک با يک کمدی ئی روبرو شديم که کل نيروهای موجود در دانشگاه ها اعم از مذهبی های انجمن های اسلامي، ليبرال های انجمن اسلامي، ليبرال های دانشگاه تهران، چپ ها- تمام نيروهای متفاوت شان - در مجموع توانستند ششصد ? هفتصد نفر را به اين تجمع بکشانند. خوشبينانه بگويم حتا اگر هزار نفر را در آن تجمع در نظر بگيريم، دانشگاه های تهران پنجاه هزار دانشجو دارند؛ يعنی ما فقط توانستيم % ٢ دانشجويان دانشگاه های تهران را به يک تجمع بکشانيم. بنا بر اين من گمان می کنم که اين مسألهء همه ماست که چگونه با بدنه ارتباط بگيريم، چگونه بتوانيم دست به ريشه ها ببريم، چگونه بتوانيم در عمل هم راديکال باشيم.
اما يک مورد ديگری که مايل ام به آن اشاره کنم، اين است که اين بحث های نظری به نظر من در کنار تمام اين تلاشی که فعالان جنبش دانشجوئی دارند می کنند می تواند برای تماس گرفتن با بدنه راهگشا باشد. ما وقتی بتوانيم تفاوت هايمان را توضيح بدهيم آنوقت بدنه تکليف خودش را در برخورد با ماها می داند.
اما اين که چگونه با اين فرقه گرائی و سکتاريسم جنبش چپ بايد مقابله بشود به گمان من ما به فرهنگ دمکراتيک نياز داريم و نمود عينی اين فرهنگ دمکراتيک را بايد در عمل دمکراتيک و گفتمان دمکراتيک و فعاليت دموکراتيک ببينيم. نيروئی که فعاليت های ديگران را به رسميت نمی شناسد، معتقد است همه بغير از خود اش کار ياوه ای می کنند و در ضمن سعی می کند از خودش چهره ای قلابی نشان بدهد که رهبری همه جنبشهای اجتماعی را در دست دارد- و ما متأسفانه يک چنين گفتمان و يک چنين ادبياتی را هنوز اينور و آنور می بينيم - روش اين نيرو به باز توليد سکتاريسم منجر خواهد شد. به گمان من چپ امروز بشدت نياز دارد که در درون خودش تمرين دمکراسی بکند.

ياور اعتماد : بحث را با آقای برهان به پايان می برم. آقای برهان ما در بين فعالين جنبش کارگری به اين شدت و حدّت که امروز در بين جنبش دانشجوئی اختلاف نظر و برخورد هست شاهد نيستيم. شما علت اين را در ضعف آن ها می دانيد يا در واقع بينی آن ها؟ و در صحبتی که دوستان مطرح کردند و معنقد اند که در اين دوره اين بحث ها ضرورت دارد و می تواند باعث بشود که پايگاه اجتماعی و مخاطبين بيش تر با فعالين جنبش دانشجوئی آشنا بشوند. ولی آيا بايد يک چنين فاصله ای بين فعالين دانشجوئی و توده های دانشجوئی وجود داشته باشد؟

شهاب برهان : من هم تأييد می کنم که اين بحث ها می توانند مفيد باشند منتها من گفتم به شرط اين که جنبش دانشجوئی را از تقابل سياسی با رژيم و عمال اش در دانشگاه و بسيج شدن حول مطالبات واقعی دانشجويان باز ندارند. منافع واقعی و صنفی توده دانشجو چيز کمی نيست، گزارشاتی که من در باره مشکلات د انشجويان می بينم نشان می دهد که دانشجويان واقعا از جهات مختلف زير فشار هستند؛ اين مسائل را نمی شود صرفا بخاطر اين که مسائل صنفی و مسائل زندگی عادی اند تحقير کرد و ناديده گرفت. بدون اين مطالبات نمی شود جنبش دانشجوئی را بسيج کرد. صرفا با مباحثات نظری نمی شود جنبش دانشجوئی را بسيج کرد. البته از طريق همين مباحثات هم می شود در دانشگاه خيلی تأثير گذار بود و به استحاله نيروها کمک کرد. نيروهای مستعد تحول وجود دارند و می بينيم که رژيم برخی از انجمن های اسلامی را منحل کرده است به دليل اين که موی دماغ اش شده اند. اين مباحثات در صورتی می توانند مفيد باشند که شرائط را در نظر بگيريم، جهت را گم نکنيم و اصل قضيه را که مبارزه مشترک با استبداد است فراموش نکنيم.
در جواب شما به اين که به چه دليل فعالين جنبش کارگری کم تر درگير اختلافات و تنش هائی می شوند که در دانشگاه هست تحقيقی نکرده ام تا بطور مشخص دليل ارائه کنم ولی به هر حال تجربه همه نسل ها نشان می دهد که در جنبش های روشنفکری طبيعتاً بار مسائل نظری خيلی بالاتر است، تفکرات انتزاعی و با مسائل از زاويه تجريد برخورد کردن قوی تر است تا کارگری که شبانه روز خيلی ملموس تر با سختی های زندگی مواجه است. کارگر بيش تر از روشنفکر نيازمند اين است که زندگی اش استحکام داشته باشد؛ محاسبات زندگی واقعی را بيش تر دارد. شايد اين دليل اش اين باشد که کارگرها مصالح حرکت خودشان را حسی تر می فهمند و لمس می کنند.
در هر صورت چيزی که امروز در تنش های موجود در دانشگاه می بينم به نظرم می آيد که يک مقدار ذهنيگری نسبت به اوضاع، يک مقدار کم توجهی نسبت به خطراتی که از اين نوع برخوردها جنبش دانشجوئی و از آن مهم تر خود جنبش سوسياليستی را تهديد می کند وجود دارد و احساسم اين است که عواملی مثل لج و لجبازی هم که می تواند آدم را از خطرات جدی در ابعاد بزرگ غافل کند در اين تنش ها مداخله دارد. اين ها نشانه يک مقدار خامی است و ضرباتی را ممکن است به دنبال بياورد. به هر حال پختگی هم قيمتی دارد! هيچ چيز ايده آل نمی شود. همه اين مسائل خواهند گذشت اما موضوع اين است که در چه جهتی! اين جهت گيری ها برنامه ريزی می خواهد، استراتژی می خواهد، تاکتيک های درست می خواهد، تشخيص وضعيت می خواهد و از همه مهم تر تلاش برای بقای رزمندگی جنبش سوسياليستی و تضمين رشد و پويائی اش را می خواهد.
اين که گفتم از اختلاط جنبش دانشجوئی و جنبش سوسياليستی بايد حذر کرد و ميان اين دو فرق گذاشت و يکی شان نگرفت و تشکل هايشان را بر هم منطبق نکرد، از ترس آن است که دانشجويان سوسياليست همه تخم مرغ هايشان را در سبد دانشگاه بچينند و با يک ضربهء رژيم موجوديت خودشان تا سال های سال به خطر بياندازند. حرف من فقط اين نيست که دانشجويان سوسياليست بايد با جنبش های اجتماعی در پيوند ارگانيک قرار بگيرند و در داخل آن ها فعال باشند؛ اين لازم و حياتی و بقدری بديهی است که نمی خواهم روی آن مکث کنم، حرف من فراتر از اين است، حرف من اين است که اين ها محافل سياسی و تشکل های خودشان بمثابه سوسياليست ها را در بيرون از دانشگاه درست کنند و پنهان از ديد و دسترس رژيم، و نه اين که در هر دانشگاهی ده تا تشکل سوسياليستی داشته باشيم که همه اعضايشان شناخته شده اند، همه شان قابل دسترس اند و می شود سريع همه شان جمع کرد. اين محافل و تشکل های سوسياليستی بيرون از دانشگاه می توانند از طريق تلفيق کار علنی با کار مخفي، در دانشگاه ها هم فعاليت کنند و اثر گذار باشند. کار توده ای نمی تواند مخفی باشد. اگر می خواهيم بدنه جنبش دانشجوئی را به حرکت در بياوريم اين نيرو و حرکت اش را نمی شود مخفی کرد و به زير زمين برد. حتما علنی خواهد بود اما سازماندهی اش بايد مخفی باشد؛ سازمان دهندگان اش حتی المقدور بايد برای پليس و جاسوسان ناشناخته باشند. به نظرم می رسد که امروز روش ها خيلی علنی است. اين هم مقداری ميراث دوران دوم خرداد است که به برخی حمايت های جناحی از حکومت اتکا می شد. اين عادت دارد ادامه پيدا می کند و اين روش، جنبش سوسياليستی را خيلی بيش از ليبرال ها و انجمن های اسلامی در معرض خطر قرار می دهد. اگر ماجرای رقابت های ميان انجمن های اسلامی با سوسياليست ها را هم به اين تهديدات اضافه کنيم ديده می شود که حلقه و منگنه از هر طرف دور فعالين سوسياليست تنگ تر می شود. اين است که آن ها بايد به تدابيری بيانديشند که خودشان را از اين نوع آسيب های مجانی دور بکنند.
به هر حال من خيلی خوشحال شدم که صدای دوستان و نظرات شان را شنيدم، البته من نوشته هايشان را دائم تعقيب می کنم و بسيار هم استفاده می کنم و از آن ها ياد می گيرم. موفق باشند.

http://www.radiobarabari.net/files/2007/11/16/6.ram

www.radiobarabari.net

برچسب‌ها:

نوآوران




» تماس با من






پیوندها

» اعتصاب سه روزه
»راه کارگر
» ساحل شمال
» عمو کیوان
» گزارشگران
» اتحاد چپ
» دانش سرخ
» ارش
» سلام دمکرات
» اندیشیدن با پتک
»رادیو آوا
» کارگری
» 16آذر
» دیدگاه‡
» پرچم سرخ
» نشر بیدار
» آوای آشنا
» روشنگری
» سهیل
» رادیو برابری
» صمد بهرنگیŒ
» رادیو همبستگیŒ
» رادیو صدای کارگران†
» خاک†
» کارگر†
» مجید اشرف نژاد†
» الناز
» اصلاحچی
» روزمرگی
» تک روی



آخرين نوشته‌ها

وبلاگ