« صفحهِ اصلى | قبلى: برای آزادی دانشجویان دربند متحدانه بکوشیم بیانیه ... » | قبلى: آقای نگهدار ، اشتباه میکنید ، شما هیچ نیاموخته ... » | قبلى: تحولات جهانی وچشم انداز ها بخش نخست وض... » | قبلى: ميزگرد راديو تلويزيون برابری با کاوه م... » | قبلى: گپی با شهاب مصاحبه صادق افروز با رفیق شه... » | قبلى: ما از پی رد پای باد نمی رویم هژیر پلاسچی م... » | قبلى: گفتگوی آرش با محمد رضا شالگونیآرش: آقای شالگونی، ا... » | قبلى: به تداوم رزم پرشکوه کارگران شرکت نیشکر هفت تپه یا... » | قبلى: اوضاع سیاسی و وظایف ما ایران یکی از حساس ترین ... » | قبلى: <!-- debut_surligneconditionn... » 


پرسشی چند از آقای ناصر زرافشان در باره سياست کميته ضد جنگ
شهاب برهان


borhan@club-internet.fr شهاب برهان
موضوع اين نوشته
آقای ناصر زرافشان در سفر اخير به اروپا اعلام کرد که در ايران به همراه دوستانی سرگرم ايجاد تشكلی برای هماهنگی با جنبش ضد جنگ در آمريکا هستند (١). وی همچنين در مصاحبه ای با آقای سيد ابراهيم نبوی (٢) از جمله در باره ضرورت مقابله با جنگ سخن گفت و پس از بازگشت به ايران هم در يک برنامه گفتگوی اينترنتی که از اروپا سازمان داده شده بود شرکت کرده و در زمينه جنگ نظرات خود را بيان کرد. سخنان ايشان، پرسش ها و انتقاداتی را به ميان آورد و واکنش های ايشان و دوستان شان نيز به روشن شدن مسائل و رفع ابهامات کمکی نکرد.
آقای زرافشان در مصاحبه با آقای نبوی و نيز در گفتگوی اينترنتی ياد شده داوری ها و اظهار نظرهائی در برخی زمينه ها کرده است که در باره آن ها گفتنی بسيار است، اما در اين نوشته به يک موضوع محوری يعنی جبهه ضد جنگ می پردازم.
آقای زرافشان در فراخوان خود (٣) در آبان ماه ۶ ۸ در رابطه با تلاش های ضد جنگ نوشته بود:
, ... من دست ياری به سوی همه هموطنان و همه مردم آزاده و صلح دوست جهان دراز کرده و از آنها دعوت می کنم با راهنمائی و طرح نقطه نظرهای خود در اين زمينه، با ارائه ايده ها و پيشنهاد شيوه های عملی برای آگاه کردن و بسيج مردم عليه خطر موجود، بستر انجام يک مبارزه هماهنگ را در اين زمينه فراهم ساخته، و آنگاه با مشارکت عملی خود در اجرای اين تلاشها، سهم خود را در مخالفت با خطر جنگ ادا کنند,.
من اين مطلب را به آدرس ای ميلی که برای دريافت نظرات اعلام کرده اند نيز می فرستم و اميدوارم که پاسخی به همين دعوت نيز تلقی شود.
در گفتگوی پالتاکی با عنوان , ايجاد کارزار مردمی و گزينۀ سوم ضد جنگ,? که من آن را بطور زنده نشنيدم ولی بعداً فايل های صوتی ضبط شده اش (٤) را گوش دادم ? برخی از حاضرين در جلسه، بيش تر به بحث مفهومی در باره آن چيزی که آقای زرافشان و دوستان شان آن را , راه حل سوم , در قبال مسئله جنگ می نامند پرداخته و خواهان روشن شدن راستای سياسی و موضع اين , راه حل سوم , در قبال جمهوری اسلامی در اين جنگ بودند. از واکنش های آقای زرافشان چنين بر می آمد که اين بحث های مفهومی را نابجا و نالازم می داند و انتظار دارد که فقط در باره جنبه های عملی و اجرائی قضيه صحبت شود؛ شايد به همين دليل بود که حرف های اکثر صحبت کننده ها را نامربوط و ناشی از آشفته فکری دانست و گفت که هيچ چيز دندان گيری از آن جلسه عايد اش نشده است. اما حقيقت اين است که هيچ همکاری و هماهنگی ئی در زمينه اجرائی و عملی ممکن نيست اگر طرفين در راستای عمومی يک حرکت با يکديگر همدلی و همسوئی نداشته باشند. شايد همه جوانب سياسی , راه حل سوم , يا جبهه ضد جنگی که فراخوان اش را داده اند، برای آقای زرافشان روشن باشد و بحث در اين باره را بی ربط و نالازم بداند اما برای خيلی ها که در جنبش ضد جنگ در خارج از کشور فعال اند و تکوين يک جنبش توده ای ضد جنگ در داخل ايران را هم ضروری می دانند، سئوالاتی در رابطه با چند و چون سياسی - و نه فقط عملی و اجرائی - جبهه ای که آقای زرافشان فرا خوانده است مطرح است. بيش تر اين سئوالات و ترديدها، از برخی اظهار نظرهای خود آقای زرافشان سرچشمه گرفته اند. اين سئوالات، اساسی اند و بدون پاسخ های روشن و صريح به آن ها، درک شفاف و قانع کننده ای از , راه حل سومی , که مورد نظر ايشان و همراهان شان است به ديگر فعالان ضد جنگ منتقل نمی شود. اما آقای زرافشان يا به اين سئوالات پاسخ نداده است، يا پاسخ ها روشن کننده نبوده اند و اين نحوه واکنش، راهی بجز اين برای پرسشگران باقی نمی گذارد که با مراجعه به شواهد و قرائن ديگری از نظرات آقای زرافشان، پاسخ های خود را بگيرند.
موضوع اين نوشته من روشن کردن مسئله اصلی و ابهامات موجود، و نيز مکث بر روی برخی اظهارات و موضع گيری های خود آقای زرافشان است که زمينه اين ابهامات و ترديدها را فراهم کرده است و اميدوارم که پاسخ های سرراست ايشان و همراهان شان در چهارچوب يک گفتگوی مسئولانه و سالم، به روشن کردن ناروشنی ها کمک کند.

مسئله مرکزی چيست؟
شعار , نه به جنگ امپرياليستی! نه به جمهوری اسلامی! , يک موضع سوم در برابر دو گرايش است که يکی خواهان تهاجم نظامی آمريکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی است و ديگری در مخالفت با تهاجم نظامی به ايران، به اين يا آن شکل در کنار جمهوری اسلامی قرار می گيرد وهر يک سايه روشن های گوناگونی دارند. , صدای سوم , با اين هر دو گرايش مرزبندی دارد. از آنجا که , نه به اين و نه به آن , صرفاً جنبه نفی دارد، وجه اثباتی , صدای سوم , در اين است که تقويت جنبش های مردم ايران، هم در برابر جمهوری اسلامی و هم در برابر امپرياليسم را وظيفه مخالفان جنگ می داند: , نه جنگ امپرياليستي، نه جمهوری اسلامي، دفاع از جنبش های مردم ايران, ( رابطه دفاع از جنبش های مردم ايران با جنبش ضد جنگ هم لازم به توضيح است که در انتهای اين نوشته به آن اشاره ای کوتاه خواهم کرد).
در طيف وسيع مخالفان داخلی و خارجی حمله نظامی به ايران، طرفداران جمهوری اسلامی و خود حاکمان رژيم هم هستند. اما نيروهائی هم هستند که با اين رژيم مخالف اند ولی در اين مناقشه معين و در برابر حمله نظامی به ايران، به دلائل و توجيهات مختلف، قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی را ضرورتی تاکتيکی می دانند. اين دلائل، عبارت اند از: ضد امپرياليست دانستن رژيم اسلامی ايران، دفاع از موجوديت کشوری به نام ايران، دفاع از استقلال ايران، دفاع از تماميت ارضي، دفاع از هويت ملي، دفاع از شالوده های اقتصادی و صنعتی کشور، و نيز برخی دلائل انسانی.
, صدای سوم ,، در ضمن مخالفت با جنگ امپرياليستي، وقتی می گويد , نه به جمهوری اسلامی,، در واقع به حمايت تاکتيکی از جمهوری اسلامی در برابر امپرياليسم و در اين جنگ , نه , می گويد. سئوالی که از آقای زرافشان می شد اين بود که موضع , راه حل سوم , که شما خود را مبتکر آن می دانيد، در قبال جمهوری اسلامی چيست؟ و آقای زرافشان يکی از دو جواب زير را می داد : يا می گفت : نظر من در قبال جمهوری اسلامی و سوابق من روشن است، و يا سئوال کنندگان را به مقاله خود , طرف سومى هم وجود دارد, رجوع می داد و می گفت که در آنجا گفته است که در اين جنگ طرف سومی هم وجود دارد.
اما آنچه مورد سئوال بود، نظر شخصی يا سوابق ايشان در قبال جمهوری اسلامی نبود، بلکه موضع در قبال جمهوری اسلامی در رابطه با تهاجم امپرياليسم بود؛ يعنی آيا با حمايت يا همسوئی يا سکوت تاکتيکی در مقابل رژيم بخاطر تهاجم نظامی امپرياليسم موافق است يا مخالف؟ آقای زرافشان و هم فکران شان می گويند ما هم , نه اين و نه آن , می گوئيم. درست است، اما سئوال اين است که , نه به جمهوری اسلامی , را به چه معنائی می گوئيد؟ مسئله مشخص در اين بحث , نه , گفتن به جمهوری اسلامی بطور کلی و از لحاظ استراتژيک نيست که شما مخالفت تان با اين رژيم را شاهد می آوريد، بلکه , نه , گفتن به اتئلاف يا همسوئی يا مماشات با جمهوری اسلامی يا سکوت در برابر آن به بهانه خطر تهاجم آمريکاست. , صدای سوم ,، نه بخاطر سرنگونی جمهوری اسلامی از مداخله امپرياليستی ( چه نظامی و چه مخملی و چه محاصره اقتصادی) حمايت می کند و نه برای دفع خطر تهاجم امپرياليستي، در کنار جمهوری اسلامی قرار می گيرد يا با آن مماشات می کند. اين است که وقتی گفته می شود ماهم , نه اين و نه آن , را قبول داريم و دنبال راه حل سومی هستيم، بايد صراحت داد که منظور، , نه , به قرار گرفتن به هر شکلی در کنار جمهوری اسلامی و حمايت تاکتيکی از آن در برابر تهاجم آمريکاست، يا يک , نه , ی بطور کلی و بطور اصولی به جمهوری اسلامی است؟ اگر اين دومی باشد، ربطی به مسئله جنگ ندارد و موضع سومی در رابطه با جنگ به حساب نمی آيد و در طيف همان گرايش دوم است. وقتی آقای زرافشان و دوستان شان جواب می دهند که نظر شخصی يا سوابق شان در قبال جمهوری اسلامی روشن است، جواب اين سئوال را نمی دهند و صرفاً مخالفت اصولی و کلی شان با جمهوری اسلامی را بيان می کنند، که ربطی به موضع تاکتيکی در قبال تهاجم نظامی ندارد.
منشأ سئوال در باره موضع در قبال جمهوری اسلامی چيست؟

پيش از آن که به دومين پاسخ ايشان يعنی رجوع دادن به مقاله , طرف سومى هم وجود دارد, بپردازم، جای آن است که توضيح بدهم چرا چنين سئوالی از آقای زرافشان برای فعالان , صدای سوم , مطرح شده است؟
تا جائی که من در جريان هستم، اين سئوال از گفتگوی ايشان با آقای ابراهيم نبوی سرچشمه گرفت. وی در رابطه با خطر جنگ گفت: , من فکر ميکنم مهمترين موضوع در حال حاضر اين جنگ روانی است که وجود دارد و اينکه هيچ چيز در لحظهی حاضر حساستر از حفظ استقلال و تلاش در اين جهت نيست. مردم در داخل چيزی به اسم ايران برايشان مطرح است، موضوعی که به دوستان خارج از کشور نيز در اين مدت تاکيد کردم، و اين را تفکيک ميکنند از نظام سياسی حاکم بر ايران. اين نظام سيسال عمر دارد، اما ايران هزارهها از عمرش ميگذرد. مسئلهی مهم حفظ آن است و اين دو موضوع را مردم عادی ميتوانند از هم تفکيک کنند و سرنوشت شان را از هم تفکيک کنند. گمان ميکنم بيش از همه آن استقلال، آن هويت، آن تماميت، در خطر قرار گرفته است و ايجاب ميکند که همه چشم شان را ببندند و صميمانه در جهت مبارزه و مقابله با آن خطر حرکت کنند., (٢)
آنچه از اين جملات فهميده شده است، دعوت آقای زرافشان از همه به بستن چشم ها ( بر رژيم جمهوری اسلامی) بخاطر حفظ استقلال، هويت (ملی)، تماميت (ارضی) بود. اگر اين برداشت درست بوده باشد، تاکتيک چشم بستن بر هر آنچه جمهوری اسلامی بر سر مردم و جنبش های اجتماعی می آورد - در دوره ای که خطر تهاجم خارجی وجود دارد- در ميان است. اين با ادعای , نه به تهاجم امپرياليستي، نه به جمهوری اسلامی , و, راه حل سوم , خوانائی ندارد و در طيف همان گرايش دوم در جنبش ضد جنگ قرار می گيرد. آقای زرافشان تا آنجا که من می دانم، با وجود اطلاع از چنين برداشتی از آن مصاحبه اش، اين برداشت را خطا ندانسته و نگفته است که منظور اش چشم بستن بر رژيم نبوده بلکه بر چيز ديگری بوده است. مواضع ديگر ايشان چه در مقاله , طرف سومى هم وجود دارد, و چه در صحبت در اتاق اينترنتی اتحاد سوسياليست ها، بيش تر در تقويت همين برداشت بوده است تا نفی آن. ابتدا به مقاله ياد شده اشاره می کنم که آقای زرافشان بعنوان شاهدی بر اين که از موضع سوم با مسئله جنگ برخورد می کند، سئوال کنندگان را به آن رجوع می دهد.

, طرف سوم , در برابر دو طرف يا , سياست سوم , در برابر دو طرف؟

آقای زرافشان در مقاله , طرف سومى هم وجود دارد, (۵) می نويسد:
, هواداران مداخله ى بيگانه كه نه معنا و عواقب چنين مداخله اى را درست مى شناسند و نه از معنا و عواقب جنگ براى مردم خبر دارند، معادله ى مجعول و عاميانه اى را در سطح جامعه تبليغ مى كنند كه گويا هركس در مورد عواقب مداخله ى بيگانه و مخالفت با جنگ و تجاوز نظامى صحبت كند، از موضع جمهورى اسلامى يا حمايت از آن صحبت كرده است. اين ادعايى بى اساس است كه مطرح كنندگان آن ميخواهند به كمك آن دست به نوعى "ترور فكر" زده و بيگانه پرستى خود را در پشت آن پنهان سازند. موضع من در برابر جمهورى اسلامى روشن است اما ميخواهم به كسانى كه چنين تصوّر خطايى دارند يادآور شوم كه طرف هاى درگير در اين ماجرا فقط حكومت آمريكا و جمهورى اسلامى نيستند. در اين كشمكش طرف سومى هم وجود دارد كه گويا قرار است قربانى دست و پا بسته ى اين كشمكش باشد، گرچه مالاً پرداخت هزينه ها و تحمل زخم ها سهم او است نه سهم هيچ يك از دو طرف ديگر. اين طرف سوم مردم ايران هستند و من مى كوشم از موضع اين طرف سوم به ماجرا نگاه كنم, .
يقيناً آقای زرافشان هم بر اين اعتقاد نيست که هرکس در مورد عواقب فرعی کردن مبارزه با رژيم صحبت کند، از موضع امپرياليسم يا حمايت از جنگ صحبت کرده است. يا اين طرفی يا آن طرفی تنها گزينه نيست و گزينه سومی هم وجود دارد و بحث ما هم دقيقاً بر سر همين است. اما آقای زرافشان در اين مقاله از وجود طرف سوم يعنی مردم که قربانی جنگ خواهد بود حرف می زند، حال آن که مسئله مورد مناقشه اين نيست که آيا ايشان طرف سومی را هم که مردم باشند در کشاکش دو طرف جنگ می بيند يا نه. اين طرف سوم را خيلی از مخالفان جنگ می بينند و اساس مخالفت شان با جنگ هم همين است. اما بحث و گره بحث و جوهر پرسش ها نه وجود يا عدم وجود يک طرف سوم ( مردم ) بلکه سياستی است که به همين طرف سوم ( يعنی به مردم ) در قبال آن دو طرف ديگر توصيه می کنيم. بحث بر سر سياست سوم در برابر دو سياست شناخته شده است: يکی اين سياست که برای خلاصی از جمهوری اسلامي، بايد از تهاجم نظامی آمريکا حمايت کرد، دومی اين سياست است که برای دفع خطر تهاجم آمريکا بايد بر جمهوری اسلامی چشم بست. اين است سئوالی که بايد به روشنی به آن پاسخ داد و گفتن اين که طرف سومی هم در اين جنگ هست که قربانی خواهد شد، پاسخ اين سئوال نيست.

چشم بستن بر طرف دوم جنگ

آقای زرافشان که می گويد , مى كوشم از موضع اين طرف سوم به ماجرا نگاه كنم ,، ادامه می دهد: , موجوديت جامعه چيزى جدا از موجوديت نظام هاى سياسى گوناگونى است كه هر يك چند صباحى بر آن حكومت مى كنند. نظام هاى سياسى مى آيند و مى روند و آنچه مستمر و ماندنى است جامعه و مردمند و كسى به خاطر حاكميت ها جامعه را به باد نمى دهد. بايد از موضع حفظ موجوديت و سرنوشت تاريخى جامعه و مردم مسأله را مورد بررسى قرار داد، و جنگ كه ظاهراً هر دو طرف ديگر اين كشمكش گوشه ى چشمى به آن دارند براى مردم جز مرگ ومير و كشتار، ويراني، پريشاني، انهدام زيربناى اقتصادى و ثروت هاى ملي، قحطي، فقر و فاقه و بيمارى و تشديد اختناق ارمغان ديگرى ندارد,. تأکيد از من است.
اگر حکومت ايران هم گوشه ى چشمى به جنگ دارد، پس بايد دلائل آن را هم برای مردم توضيح داد. ولی اين مقاله دربست و منحصراً روی آمريکا و اهداف اش متمرکز است و يک کلام از نقش آتش بياری و تحريک آميز و جنگ طلبانه حکومت اسلامی و هدف هائی که از اين کار دارد نمی گويد. آقای زرافشان مقاله اش را با اين جملات آغاز می کند:
, در مناقشه ى جارى در مورد ايران، سؤال اصلى و پايه اين است كه هدف واقعى آمريكا در خاورميانه و ايران چيست؟, و سپس سرتاسر مقاله را به تشريح اهداف امپرياليستی آمريکا اختصاص می دهد ? که بجای خود درست و روشنگر است. اگر از اعتقاد خود آقای زرافشان حرکت کنيم که در اين مناقشه , طرف سومی هم وجود دارد که گويا قرار است قربانی دست و پا بسته اين کشمکش باشد,، آنگاه سؤال اصلى و پايه ای اين طور بايد مطرح شود كه هدف واقعى هر دو طرف اين مناقشه چيست؟ در نحوه طرح سئوال و فقط اهداف آمريکا را بعنوان سئوال اصلی و پايه ای قلمداد کردن، و به نقش و اهداف طرف دوم حتا بعنوان سئوالی جنبی و فرعی اشاره ای نداشتن، پيشاپيش نقش و اهداف و مسئوليت های جمهوری اسلامی را در اين مناقشه از صورت مسئله پاک کردن است. اگر طرف سومی هست که قرار است قربانی کشاکش دو طرف بشود، بايد نقش و اهداف و مسئوليت های هر دو طرف را با شفافيت به اين طرف سوم توضيح بدهيم تا بداند که چرا ممکن است قربانی هر دو طرف بشود و از ترس يکی به آغوش ديگری پناهنده نشود. ولی در مقاله آقای زرافشان، نور افکن فقط به يک طرف صحنه گرفته شده و طرف ديگردر تاريکی مانده و ايشان - حتا بمثابه جانب غير اصلی و غير پايه ای - جمهوری اسلامی را از مسئوليت هايش در اين مناقشه معاف کرده و به بررسی اهداف و منافع و مسئوليت هايش نپرداخته است.
حکومت ايران خواهان وقوع جنگ نيست، اما در تداوم بحران و فضای تهديد جنگی ذی نفع است و به آن دامن می زند. اين حکومت نه فقط با تحريکات هسته ای و تحرکات نظامی و ماجراجوئی هائی نظير کنفرانس هولاکوست، جنگ طلبی کرده و برای بهانه جويان امپرياليست بهانه فراهم کرده است بلکه همين خطر خارجی را نعمتی برای تشديد فضای پليسی ? امنيتی بقصد سرکوب اعتراضات مردم دانسته و به همين دليل هم نفت روی آتش ريخته است. رژيم اسلامی از اين دامن زدن حساب شده به بحران، هم برای گسترش نفوذ منطقه اي، هم باجگيری های بين المللی برای تضمين امنيتی خود و برای مهار بحران های داخلی بهره می برد. در اين کشاکش اگر رژيم موفق گردد که بخش قابل توجهی از مخالفان خود را به سکوت، چشم فرو بستن و در سطحی بالاتر حمايت مشروط از آن وادارد به دستاورد چشم گيری از همه سو رسيده است.
آقای زرافشان در جائی از اين مقاله به عواقب چشم انداز جنگ اشاره می کند و می گويد : , ... در شرايط حاضر در چنين چشم اندازى جز تشديد اختناق و سركوب و پس رفت ضد دموكراتيك براى مردم چيز ديگرى وجود ندارد,.
اما مسئلهء تشديد سرکوب و پس رفت ضد دموکراتيک مسئله چشم انداز و نتيجه وقوع جنگ نيست، همين الان دربرابر چشمان مان جاريست. هم اکنون به بهانه وجود تهديدات آمريکا اين سرکوب ها تشديد شده است و سياست های نظاميگری و امنيتی کردن فضای جامعه تحت عنوان آمادگی دفاعی در برابر خطر، پوشش و توجيهی شده است برای همين تشديد سرکوب ها. اگر جنگ نسيه است، سرکوب به حساب آن نقد است. اگر آن يکی در چشم انداز است، اين يکی در لحظه است. آقای زرافشان در اين مقاله از مردم تنها بعنوان قربانيان تجاوز احتمالی آمريکا ياد می کند و نه در عين حال بعنوان قربانيان دست به نقدِ ماجراجويى هاى هسته ای و تحريکات نظامى و منطقه ای و تشديد بگير و ببند و سرکوب به بهانه خطر دشمن خارجی و قربانيان تجاوزهمه جانبه رژيم به تمام عرصه های زندگی آنان.
اگر بناست آنطور که اقای زرافشان می گويد از موضع طرف سوم - يعنی مردم - به کشاکش دو طرف مناقشه نگاه کنيم، آن جنگ افروزی و بهانه جوئی امپرياليستی و اين جنگ طلبی و بهانه دادن های حکومت اسلامي، پشت و روی يک سکه و متکی به يکديگر، مکمل و تقويت کننده همديگراند. آنچه آمريکا ممکن است با مردم ايران بکند و آنچه رژيم اسلامی تا کنون با مردم ايران کرده است و به بهانه خطر خارجی هم اکنون آنرا تشديد کرده است ، دو لبه شمشير واحدی اند که بر روی مردم ايران کشيده شده است. اما در مقاله آقای زرافشان حتا يک کلمه اشاره به اين طرف جنگ و اهداف و نيات آن نيست، جز همين کنايه سربسته که , ظاهراً هر دو طرف ديگر اين كشمكش گوشه ى چشمى به جنگ دارند ,.
به اين ترتيب مقاله آقای زرافشان (, طرف سومى هم وجود دارد,) نه تنها بجای سياست سوم يا راه سوم در قبال دو طرف مناقشه، به طرف سوم در اين جنگ يعنی مردم اشاره دارد و به اين انتظار که يک رويکرد سوم در برابر دو رويکرد شناخته شده را مطرح کند پاسخ نمی دهد، بلکه با مسکوت گذاشتن کامل طرف دوم و اهداف آن از بحران آفرينی های خارجی و بهره برداری های منطقه ای و داخلی اش، برداشتی را که از , چشم بستن , در مصاحبه با آقای نبوی شده بود، تقويت و تأييد می کند. اما تقويت چنين برداشتی به اين مقاله ختم نمی شود و سخنان ايشان در جلسه اينترنتی هم شواهد ديگری را بر آن می افزايد.

استقلال از دو طرف جنگ، , اما , !

آقای زرافشان در گفتار اتاق اينترنتی خود از دو توّهم ياد کرد که مبارزه با آن ها جزو وظائف تشکلی است که در ايران درست کرده اند : توهمی که طرفداران آمريکا پخش می کنند که جنگ فقط به رژيم ايران ضربه خواهد زد؛ و دوم، توهمی که رژيم پخش می کند مبنی بر اين که آمريکا توان جنگ ندارد.
مقاله , طرف سومی هم وجود دارد,، شايد به اين خاطر منحصراً به افشاگری از آمريکا محدود شده بود که چشم کسانی را باز کند که دچار توهم اول اند . اما در گفتار اتاق اينترنتی ی آقای زرافشان، عمدتاً فعالان , صدای سوم , و جرياناتی در جنبش ضد جنگ مخاطب بودند که معتقد اند مبارزه ضد امپرياليستی و مقابله با خطر جنگ نبايد ما را به هيچ شکلی به حمايت از جمهوری اسلامی يا پيشه کردن سکوت در برابر آن وادارد. برخلاف مقاله ياد شده، تمرکز آقای زرافشان در گفتار اتاق اينترنتی بر جمهوری اسلامی و توضيح موقعيت آن بعنوان طرف دوم در اين مناقشه بود.
در سر تا سر اين گفتار، آقای زرافشان هيچ سهم و نقش و مسئوليتی بجز اين توهم پراکنی را که , آمريکا توان جنگ ندارد ,، متوجه حکومت اسلامی نکرد؛ گوئی که تنها تقصير رژيم در اين مناقشه همين است که قدرت تهاجمی آمريکا را دست کم می گيرد! آقای زرافشان در صحبت خود ضمن تصريح بر استقلال عمل از دو طرف جنگ، آن را در ميان يک , گرچه , و دو , اما , جای داد که تأمل برانگيز بود زيرا گفتن , گرچه استقلال عمل, و قيد , اما , به دنبال آن، استقلال عمل را مشروط می کند. ايشان دو تفاوت ميان دو طرف جنگ را تشريح کرد تا شنوندگان را به ضرورت تفاوت گذاری در موضع گيری در قبال آن ها متقاعد کند ايشان در توضيح تفاوت اول گفت:
, ... گر چه تأکيد ما بر استقلال عمل مان هست، استقلال عمل از هر دو جانب اين جنگ، اما از لحاظ ما اين هر دو تا هم در يک وضع نيستند. من بارهای بار گفته ام هزينه ای که ما در قبال جمهوری اسلامی و برای تحول در جامعه خودمان بايد تحمل کنيم و پرداخت بکنيم، اين هزينه، ناگزير است، طبيعی است، بهای توسعه و پيشرفت مان است که همه ملت ها پرداخته اند و به پيشرفت و توسعه رسيده اند. در شناسنامه ما ثبت است؛ دِين ادانشدهء معوقهء ما به تاريخمان است و به گردن مان است و بايد اين کار را بکنيم. بنا بر اين از اين هزينه نمی توانيم اجتناب بکنيم؛ در حالی که هزينه ای را که يک جنگ امپرياليستي، يک تجاوز امپرياليستی به ما تحميل می کند، اين هزينه، هزينه ايست که می توان ازش اجتناب کرد. اين يک تفاوت است در واقع بين دو طرف جنگ. وقتی شما ايران را در نظر می گيريد، اين تفاوت، تفاوت مهمی است... اين تفاوت، ذاتی است از لحاظ تاريخی ,. وی پس از توضيح موازين بين المللی در مورد جنگ و ذکر اين که آنچه امروز در اسرائيل با حمايت آمريکا صورت می گيرد يا خودش در عراق مرتکب می شود از مصاديق جنايات جنگی و جنايت عليه بشريت است، افزود : , ضمن اين که می دانيم طرف مقابل اين جنگ هم چه وضعيتی دارد، اما اين مسئله را نبايد فراموش کرد و تفاوت هائی را هم که از لحاظ ماهيتی بين اين دو تا وجود دارد نبايد ناديده گرفت,. ( مرجع ٤ ? فايل صوتی ١؛ دقيقه ٤ ١ )
اين که هزينهء آزادی و رهائی با هزينه ويرانی و تحت اشغال در آمدن تفاوت دارند و اين که يکی از اين هزينه ها اجتناب ناپزير و ديگری اجتناب پذير اند، تفاوت بين اين دو هزينه است و نه تفاوت بين دو طرف جنگ! اين دو طرف جنگ، اتفاقاً از اين لحاظ که برای تحميل سلطه خود بر مردم ايران، برای نقض حق حاکميت شان، برای سلب آزادی و چپاول دارائی هايشان از هيچ جنگ و جنايتی چشم نمی پوشند و از اين نظر که وقتی مسلط شدند، جز با پرداخت هزينه های سنگين نمی توان از شّرشان خلاص شد، تفاوتی , ذاتی , و , ماهيتی , آنچنان که آقای زرافشان مدعی است با هم ندارند ? البته اگر از موضع مردم ايران و نه حقوقدانان بين المللی به قضيه نگاه کنيم. اجتناب پذير بودن يا نبودن يکی از اين هزينه ها در لحظه حاضر، از تفاوت ذاتی و ماهيتی بين دو طرف نيست، از اين است که در لحظه حاضر يکی مسلط است و ديگری نيست. يکی روی سينه مردم نشسته است و ديگری پشت در ايستاده است. اگر آن يکی ملسط شود، پرداخت هزينه رهائی از سلطه آن، باز هم اجتناب ناپذير خواهد شد. از آقای زرافشان حتا بعنوان يک وکيل شجاع که صابون اين رژيم بر پيراهن اش خورده و پيه زندان رفتن را به تن ماليده است توقعی نيست که در زير تيغ رژيم خيلی صريح در باره اين که , طرف مقابل اين جنگ هم چه وضعيتی دارد, توضيح بدهد و اشاره کند که قتل عام زندانيان سياسی در تابستان خونين سال ۷ ۶، يک، و فقط يکی از مصاديق بارز جنايت اين رژيم اسلامی عليه بشريت بوده است؛ اما تفاوت , ذاتی , و , ماهيتی , ميان اين دو طرف گذاشتن، غير قابل فهم است.
در هر حال، آقای زرافشان با ترسيم اين , تفاوت ذاتی و ماهيتی بين دو طرف جنگ , ? که تا اينجا بعنوان يک , اما , بر استقلال عمل از هر دو طرف جنگ مطرح کرد، صراحت نداد که درک اين تفاوت چه نتيجه ای بايد در سياست فعالان ضد جنگ در قبال جمهوری اسلامی داشته باشد و ما به ازای تاکتيکی درک اين تفاوت برای جبهه ضد جنگ ايشان در قبال جمهوری اسلامی مشخصاً چه خواهد بود؟ منطقاً و با توجه به موضوع بحث، اين تفاوت گذاری بايد در , استقلال عمل از دو طرف , باشد. در هر حال، گفته آقای زرافشان با ايهام بوده و منظور از آن در ابهام مانده است.
آقای زرافشان سپس به تشريح تفاوت دوم پرداخت و گفت:
, از طرف ديگری هم ما اينجا تفاوت قائليم بين دو طرف اين جنگ، و آن اين است که بطور کلی چه از لحاظ حقوقی و چه از لحاظ سياسی هميشه بين آغاز کننده جنگ و قربانی جنگ تفاوت وجود دارد. آن کسی که حمله می کند، آن کسی که هجوم می آورد، آن کسی که شروع می کند، با عمل خودش طرف مقابل را در موضع دفاعی قرار می دهد. بنا به دلائلی که فکر می کنم برای همه مان روشن است و اينجا احتياج به توضيح ندارد، جمهوری اسلامی به آمريکا نمی تواند حمله بکند. چنين کاری را نخواهد کرد. اگر جنگی اتفاق بيافتد، حمله کننده و آغاز کننده جنگ، آمريکاست و به اين دليل، جمهوری اسلامی در موضع دفاع مشروع قرار می گيرد. ضمن تأکيد بر اين که برای دفاع از مردم مان در قبال يک تهاجم امپرياليستی هرگز نبايد وادارمان بکند که در صف جمهوری اسلامی قرار بگيريم، اما بايد تفاوتی را که بين حمله کننده و دفاع کننده وجود دارد در نظر گرفت,. ( تآکيد از من است. مرجع ٤ ? فايل صوتی ١؛ دقيقه ۶ ١ )
درست است که از نظر حقوق بين الملل ميان مهاجم و طرف مورد تهاجم تفاوت هست، اما طبق تعريف، اين يک تفاوت حقوقی است و نه الزاما تفاوت ماهوی ميان دو طرف جنگ. البته برای من روشن است که ايشان اين تفاوت را از زاويه نگاه يک حقوقدان و از چشم مجامع حقوقی بين المللی به مهاجم و مدافع در اين جنگ قائل است ولی اشکال درست در همين است که ما ماهيت و ذات اين رژيم را فقط در چهارچوب حقوق بين الملل و نه حقوق پايه ای مردم ايران و آن هم فقط در قبال تهديد خارجی تعريف کنيم ? هر چند که در اين چهارچوب هم تفاوت های ذاتی و ماهيتی از لحاظ انگيزه و اهدافی که عليه منافع مردم ايران دارند وجود ندارد. در حقيقت، مسئلهء آغاز کننده و مدافع در رابطه با اين دو طرف مشخص و شناخته شده، هيچ مضمون ديگری جز اين ندارد که کدام يک قادر خواهند بود سوار شدن بر گرده مردم ايران را برای خود تضمين کنند. ماهيت يگانه اهداف هر دو طرف جنگ را که يا گماردن حکومت های سر سپرده آمريکا بر مردم ايران و يا تحکيم و تثبيت حاکميت فاشيسم مذهبی کنونی بر مردم ايران است، با تفاوت حقوقی بين مهاجم و مدافع نبايد ناديده گذاشت. اگر همانطور که آقای زرافشان می گويد، از موضع طرف سوم اين جنگ يعنی مردم به قضيه نگاه کنيم، هر دو طرف جنگ، دشمن حق حاکميت، آزادي، امنيت، و رفاه شان هستند و زنان و کارگران و بيکاران و معتادان و تن فروشان و کودکان کار و ديگر قربانيان اين رژيم سرمايه داری مذهبی را نمی شود متقاعد کرد که از چشم حقوقدانان بين الملل در باره آن داوری کنند.
خانم آذر درخشان که از سخنگويان اصلی اتاق اينترنتی بود در واکنش به اين سخنان آقای زرافشان گفت:
, فکر می کنم آقای زرافشان بهتر است که وارد بحث حقوقی نشوند بخاطر اين که به رسميت شناختن دفاع مشروع جمهوری اسلامی از خودش در مقابل حمله خارجي، اساساً شامل سرکوب امنيتی مشروع ما خواهد بود. توی گيومه می گويم " مشروع "... بحث را بايد از چهارچوب حقوق بين الملل بيرون آورد و ببريم بحث را توی چهارچوب حقوق پايه ای مردم ايران. آن موقع هم جايمان روشن می شود که کجا قرار گرفته ايم، هم می توانيم به راهکارهای واقعی تر و منطبق بر مناقع مردم و قابل قبول برسيم,. ( مرجع ٤ ? فايل صوتی ٢ ؛ دقيقه ٢)
آقای زرافشان در جواب خانم درخشان گفت:
, به رسميت شناختن دفاع مشروع، آنطور که ايشان ايراد داشتند، برای جمهوری اسلامی نيست، برای ايران است,. ( مرجع ٤ ? فايل صوتی ٢ ؛ دقيقه ٤ ٢)
اما همانطور که در نقل قول دقيق بالا با خط تأکيد مشخص کرده ام، آقای زرافشان گفته بود: , اگر جنگی اتفاق بيافتد، حمله کننده و آغاز کننده جنگ، آمريکاست و به اين دليل، جمهوری اسلامی در موضع دفاع مشروع قرار می گيرد,.
اولاً اگر منظور، جمهوری اسلامی نبوده و ايران بوده است، چطور می شود دفاع ايران را مشروع دانست و دفاع جمهوری اسلامی را نا مشروع ؟ چگونه می شود از ايران دفاع کرد و از دولتی که بمثابه دولت ايران دارد از خودش دفاع می کند حمايت نکرد؟ در صورت وقوع حمله، چگونه می شود ميان ايران و دولت جمهوری اسلامی ايران خط تمايز کشيد؟ چطور می شود از استقلال ايران دفاع کرد و از استقلال جمهوری اسلامی ايران دفاع نکرد؟ چطور می شود در استقلال عمل از دولت، از استقلال دولت دفاع کرد؟ چطور ممکن است دفاع از , کشوری به نام ايران, ، دفاع از , استقلال, ، دفاع از ,هويت, ملی و از , تماميت, ارضی را بدون تاکتيک همکاری يا همسوئی با دولت درگير در جنگ دفاعی عملی ساخت؟ چگونه می توان دفاع مستقلی را سازمان داد در شرائطی که دولت اسلامی ? همانطور که جنگ ايران و عراق نشان داد ? نه تنها هيچ حرکت دفاعی مستقلی را تحمل نمی کند بلکه از جنگ برای تشديد سرکوب هر موجوديت و حرکت مستقلی حد اکثر استفاده را می کند؟
همه اين ها سئوال است. سئوال اين است که حاصل عملی توجه به اين تفاوت هائی که از نظر آقای زرافشان بين دو طرف جنگ وجود دارد، در موضع گيری در برابر جمهوری اسلامی ( نه بطور کلی بلکه در قبال تهاجم و خطر تهاجم امپرياليستی) چيست؟
و بالاخره اين که واکنش آقای زرافشان در قبال صحبت های خانمی با اسم مستعار" روز ٠ ۶ ٣" باز هم در مورد مواضع ايشان سئوال بر انگيز شد. اين خانم که در انتقاد به کسانی که از استقلال و خط سوم دفاع می کنند حرف می زد و از فعالين آن بخش از جنبش ضد جنگ در آمريکاست که از جمهوری اسلامی در برابر امپرياليسم دفاع می کند، ضمن انتقادات تحقير آميز خود به طرفداران خط سوم گفت:
, ... ما از آزادی صحبت می کنيم! حالا من نمی دانم کدام کشوری در طول تاريخ، به من نشان بدهيد، کشورش مورد حمله بوده، دور تا رور محاصره نظامی بوده، از صبح تا شب اين تلويزيون های بيست و چهار ساعته فارسی زبان , سی. آی. ای., ئی مردم ايران را تهديد کردند که صبح بلند ميشوی تهران با خاک يکسان است، و بيا و خودت کاری بکن. و اين ها با اين تهديدها مواجه بوده، حالا آن کشور آمده شروع کرده به آزادی و دمکراسی پرداختن و حق کارگران و حقوق زنان و مسئله اقليت ها! نه اين که اين حق ها نباشد، ولی شما به من نشان بدهيد در شرايط بحرانی اولويت ها چيستند. من می خواهم بدانم اولويت ما در حال حاضر چيست؟ کدام کشوری در اين شرايط در را باز گذاشته به اسم آزادی و دمکراسی که هر کس بيايد در کشور و جاسوس ها بيايند کار خودشان را بکنند و اسم اين را هم بگذاريم آزادی و دموکراسی ,. ( مرجع ٤ ? فايل صوتی ۵ ؛ دقيقه ۵ ٢)
صريح تر از اين نمی شد گفت که در برابر تهديد امپرياليستی بايد در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفت؛ واضح تر از اين نمی شد گفت که رژيم حق دارد در اين شرائط آزادی و دموکراسی را زير پا بگذارد، حقوق کارگران و زنان و اقليت ها را زير پابگذارد، و هر کس در اين شرائط از آزادی و دموکراسی حرف بزند، منظورش باز گذاشتن درهای کشور برای جاسوسان است! از اين روشن تر نمی شد با اتهام زنی رژيم به فعالان زندانی شده زن، فعالان سنديکاهای مستقل کارگری و دانشجويان آزاديخواه که گويا عوامل دشمن اند، همسوئی کرد؛ و از اين روشن تر نمی شد سرکوب مبارزات مردم برای آزادی و دموکراسی و سرکوب مبارزات کارگران، زنان، دانشجويان، اقليت های ملی و قومی برای حقوق حد اقل و مطالبات حياتی شان را مشروعيت داد و توجيه کرد.
آقای زرافشان که در جمع بندی از جلسه آن شب گفت که جز آشفته فکری نديده و هيچ چيز دندان گيری عايد اش نشده بود، تنها در واکنش به سخنان شخص اخير با لحنی مؤکد و گرم از وی تعريف کرد و گفت: , از " روز ٠ ۶ ٣ " بابت توضيحات پخته ايشان سپاسگزاری می کنم ,. ( مرجع ٤ ? فايل صوتی ۷ ؛ دقيقه ٤ ١)
اين سپاسگزاری و تمجيد از پختگی سخنان، از آنجا که بدون هيچ تذکر و بدون نقد هيچ نکته ای از سخنان آن خانم بود، بعنوان تأئيد کامل همه گفته های وی تلقی و بسيار حيرت انگيز شد.
راستی مگر می شود معتقد بود که تهاجم نظامی آمريکا جمهوری اسلامی را در موضع دفاع مشروع قرار می دهد، اما تدارکات و تمهيدات امروزين جمهوری اسلامی را که تحت عنوان آمادگی برای مقابله با تهاجم دشمن انجام می گيرند مشروع ندانست؟ آيا حق با خانم " روز ٠ ۶ ٣" نيست؟!

چه نقشی بر عهده طرف سوم است؟

فکر می کنم اين هم سئوالی درخور طرح باشد که نقش طرف سومی که آقای زرافشان در مقاله خود وجود آن را ياد آور ی کرده است در جنبش ضد جنگ چيست و آيا می تواند در اين ميان نقشی ايفا کند؟ آيا بايد برای مردم ايران بعنوان آکتور و فاکتور تأثير گذار در اين صحنه کارزار حسابی باز کرد يا نه و اين نقش کدام است؟
در مقاله , طرف سومی هم در اين جنگ وجود دارد, هيچ اشاره ای به نقش طرف سوم، يعنی مردم ايران، در پيشگيری از وقوع جنگ يا پس از وقوع آن وجود ندارد. معلوم نيست که موضوعيت و نقش اين طرف سوم بجز قربانی هر دو طرف جنگ بودن، چيست؟ مقاله، وجود اين طرف سوم را تنها برای آن يادآوری کرده است که به طرفداران تهاجم نظامی آمريکا هشدار دهد که اين طرف سوم، قربانی کشمکش دو طرف خواهد بود و , مالاً پرداخت هزينه ها و تحمل زخم ها سهم او است نه سهم هيچ يك از دو طرف ديگر ,.
آقای زرافشان در جلسه اينترنتی گفت:
, ... چه در جريان دانشجوئي، چه در جريان کارگري، چه در جنبش زنان، اين فکر، اين دريافت و در واقع عمل بر اساس اين دريافت که يک پايه اجتماعی لازم است، تا مردم در صحنه نباشند در ايران هيچ اتفاقی نخواهد افتاد، اين فکر خرده خرده جا افتاده و سمت وظيفه ها تغيير کرده. با اين حال من هنوز فکر می کنم حرکت دانشجوئي، حرکت کارگری و حرکت زنان مرحله جنينی اش را طی می کند، يعنی به آنجائی نرسيده که اسم اش بشود يک جنبش واقعی اجتماعی گذاشت. اميدوارم تحولات منطقه که هيچ مشخص نيست در کدام جهت سير می کند ? و اگر برود به سمت برخورد نظامی باز همه چيز را از پيش نمی شود پيش بينی کرد که چه خواهد بود- اميدوارم به اين کيفيت و در اين جهت به پيش نرود، سمت و سوی جنبش های اجتماعي، رفتن رو به مردم، سازماندهی مردم، توجه به خواسته های مردم. نگاه به پائين است و اين تنها راهی است که ما را به نتيجه خواهد رساند و من به آن اميدوارم اگر اتفاق خاصی در منطقه نيافتد. ولی در وضعيت فعلی اش تا آنجا که من اطلاع دارم اين ها در مرحله جنينی است، هنوز يک جنبش اجتماعی بمعنی واقعی کلمه که بشود به آن دل سپرد و آن وظائف سترگ را..., [ عبارت پايانی جمله نا مفهوم است ولی منظور، روشن است] ( مرجع ٤? فايل صوتی ۵؛ دقيقه ۸ ١)
, صدای سوم , اگر در مقام نفي، شعار , نه به جنگ امپرياليستي، نه به جمهوری اسلامی , را می دهد، در مقام اثباتی , دفاع از جنبش های مردم ايران , را به آن اضافه می کند. , صدای سوم , هنگامی که از تقويت جنبش های اجتماعی ايران در برابر هر دو طرف جنگ دفاع می کند، ازاين اعتقاد حرکت می کند که , تا مردم در صحنه نباشند در ايران هيچ اتفاقی نخواهد افتاد,. و به همين دليل هم من فکر می کنم اگر جنبش ضد جنگ در ايران محدود به جبهه تعدادی از روشنفکران و خير خواهان و نخبگان و انساندوستان باشد ? تازه در صورتی که اينان بتوانند حقيقتا و در عمل مستقل از سياست های رژيم عمل کنند - و به يک جنبش توده ای از پائين تبديل نشود، منشأ اثری نخواهد بود چرا که اولاً نه تنها آمريکا بلکه رژيم ايران هم مسئول و باعث و محرک و ذی نفع اين شرائط بحرانی و فضای جنگی است؛ و ثانياً بدون فشار سازمان يافته توده ای از پائين، حکومت اسلامی از کسی و چيزی واهمه ای به خود راه نمی دهد. تا جائی که به خود ايران مربوط است، در ايران برای پيشگيری از وقوع جنگ يک جنبش توده ای ضد جنگ لازم است که در عين حال که بيزاری اش از هر شکلی از مداخله گری امپرياليستی را با صدای بلند و بخصوص با مضامين کاملاً مستقل و , ذاتاً , و , ماهيتاً , متفاوت با رژيم اسلامی فرياد بزند، بلکه همزمان، با تاکتيک های متناسب با شرائط دشوار و اختناقی حاکم بر ايران، سياست ها، نقشه ها، اهداف، دامگستری های رژيم در رابطه با بحران آفرينی های خارجی برای مهار بحران داخلی و خفه کردن اعتراضات و سرکوب مطالبات مردم را خنثا کند؛ و اين نه با چشم بستن بر اهداف و منافع رژيم از اين تحريکات و تحرکات ميليتاريستی و مسکوت گذاشتن آن ها، بلکه با به پيش کشيدن هر چه قاطع تر مطالبات عاجل و حياتی اقشار مختلف مردم و در تقابل قرار دادن اولويت های زندگی خودشان با اولويت های هسته ای و نظامی و امنيتی رژيم می تواند کاملا عملی شود، حتا بی آن که لازم باشد مردم در اين لحظه با شعارهای مستقيم ضد حکومتی به خيابان بيايند. بخش های مختلف مردم ايران چنين تاکتيکی را هر چند بطور پراکنده و موردي، اما بعنوان الگوئی قابل گسترش به کار برده و استعداد، زمينه و پتانسيل مردم برای برپا کردن يک جنبش مخالفت عمومی با جنگ افروزان خارجی و جنگ طلبان داخلی از کانال طرح اولويت های خود در برابر سياست های هسته ای و جنگی را به نمايش گذاشته اند. نمونه های برجسته اين ها را در پلاکارد اول ماه مه ۶ ۸ ٣ ١ کارگران با مضمون , ما انرژی هسته ای نمی خواهيم؛ حقوق ٠ ٠ ٠ ٣ ۸ ١ تومان هم نمی خواهيم. ما کار می کنيم که زندگی کنيم؛ زندگی نمی کنيم که کار کنيم, ديديم؛ در قطعنامه بسيار درخشان وعالی تعدادی از كارگران مجتمعهای پتروشيمی منطقه ويژه اقتصادی ماهشهر، مارون، بندر امام، کارون، فارابي، فن آوران، اروند، غدير و فجر با تاريخ ٤/٨/٨٦ در اعتراض به شرايط اقتصادي، سياسی و اجتماعی حاضر در ايران مخالفت با جنگ و محکوم کردن سياست های هر دو طرف زمينه ساز جنگ را ديديم ( مرجع ۸ ). در پلاکاردهای دانشگاه های ايران هم بارها شاهد بالا رفتن مطالبات عاجل و اساسی در برابر پروژه ها و طراحی ها و اولويت های جنگی رژيم بوده ايم. گسترس چنين تاکتيکی که زمينه پذيرش توده ای دارد چون بر مطالبات عاجل و اساسی مردم استوار است، امکان می دهد که از يکطرف مطالبات مردم برمحمل مخالفت شان با جنگ و جنگ طلبان به پيش صحنه رانده شود؛ و از طرف ديگر، مبارزه شان با جنگ و جنگ طلبان بر محمل مطالبات اقتصادي، اجتماعی و سياسی عاجل و حياتی شان به اهرمی نيرومند و توده ای تبديل شود.
اين است از ديد فعالان , صدای سوم ,، نقش ممکن و بايسته بخش داخلی , نيروی سوم , يعنی نقش مردم ايران، نقش جنبش از پائين در اين مرحله برای پيشگيری از وقوع جنگ يا کم کردن احتمال آن.
سئوال از آقای زرافشان و همراهان شان اين است که اگر قرينه هائی را که در بالا از آن ها ياد کردم کنار هم بچينيم، يعنی: اگر در دو طرف جنگ، فقط آمريکا مسئول است و تنها گناه رژيم ايران پخش اين توهم است که آمريکا توان جنگ ندارد؛ اگر ميان دو طرف جنگ تفاوت ذاتی و ماهيتی وجود دارد و در رابطه با استقلال عمل، نبايد با آن ها يکسان برخورد کرد؛ اگر آمريکا جنايتکار عليه بشريت است و جمهوری اسلامی نيست؛ اگر جمهوری اسلامی در موضع دفاع مشروع است؛ اگر حقوق بين الملل در جانب جمهوری اسلامی است؛ اگر بيش از همه آن استقلال، آن هويت، آن تماميت، در خطر قرار گرفته است و ايجاب ميکند که همه چشم شان را ببندند و صميمانه در جهت مبارزه و مقابله با آن خطر حرکت کنند، در جبهه ضد جنگ مورد نظر آنان چه تکليفی برای مردم ايران جز همين چشم بستن بر سرکوبگری جمهوری اسلامی و دفاع صميمانه از موجوديت آن باقی می ماند؟ اگر غير از اين است، خوب است ما را روشن کنند که مابازای چشم بستن مردم، برای مردم چه خواهد بود؟
ما از شرائط اختناقی حاکم بر ايران و هزينه های سنگين برای فعالان سياسی و اجتماعی غافل نيستيم. اگر کسی به من بگويد در اوضاع کنونی نمی شود از آقای زرافشان و همراهان شان در ايران انتظار داشت حرفهائی را که تو در اين نوشته در باره رژيم نوشته ای بزنند و مجبور اند فقط به اين کنايه بسنده کنند که , طرف ديگر جنگ هم که تکليف اش روشن است ,، من آن را خواهم فهميد، اما آنچه نمی فهمم اين است که آشکارا به مردم رهنمود داده شود همه چشم هايشان را ببندند. آيا اين رهنمود با خواسته رژيم اسلامی مطابقت ندارد؟ آيا حق دفاع مشروط برای رژيم قائل شدن براستی می تواند در چارچوب راه حل سوم قرار بگيرد؟

جمع بند
آنچه مرا بيش از هر چيز به نوشتن اين مطلب برانگيخت ، شنيدن بوی گرايشی در جنبش ضد جنگ است که اگر چه مدعی مخالفت با جنگ از موضع مردم ايران است، اما خطرات و صدمات آن تنها می تواند متوجه مردم ايران باشد و جمهوری اسلامی نيز بسيار خوشنود خواهد بود که مواضعی که موقعيت او را تقويت می کند، توسط کسانی در بين مردم تبليغ شود که به هر دليل وجهه ای در بين مردم دارند.
تک تک پرسش های مطرح شده در اين نوشته نيازمند پاسخ های روشنی است تا تناقضات عيان ميان نظراتی که به آن ها استناد شد و ادعای راه حل سوم و استقلال عمل از دولت، به صورت مجاب کننده ای حل شود. وقوع جنگ، فاجعه خواهد بود، در اين ترديدی نيست. اما اين که رژيم جمهوری اسلامی در نقشه شوم خود برای نابود کردن جنبش های اجتماعی نوپا- که از خون و خاکستر نسل ها به سختی دوباره جوانه می زنند ? بار ديگر با بهانه قرار دادن خطر خارجی موفق شود نيز فاجعه خواهد بود. آيا از سربريدن انقلاب و انقلابيون ايران در پشت گردو خاک گروگان گيری سفارت و دود باروت جنگ عراق درسی گرفته ايم؟
جا دارد که اين مباحثه از حد طرح سئوالات فراتر برود و نظرات اثباتی هم مطرح و باز شوند. من با اين که در توضيح و تشريح , صدای سوم , به سهم کوچک خودم مطالب چندی نوشته ام ( که دو تای آن ها را که در پانويس نام می برم به آدرس ای ميلی , صلح ايران , برای اطلاع دوستان مخاطب اين نوشته خواهم فرستاد - و گفتگوهائی نيز درسايت راديو برابری در اين زمينه در دسترس است ) با اين حال اگر لازم باشد باز هم در اين زمينه حرف های اثباتی خود را بيان خواهم کرد.

شهاب برهان
پاريس ? ٩ ١ آذر ۶ ۸ ٣ ١ برابر با ٠ ١ دسامبر ۷ ٠ ٠ ٢



١ - http://iranpeace.coo.ir
٢- http://www.radiozamaaneh.com/nabavi/2007/10/post_30.html
٣- http://www.nowaroniran.org/spip.php?rubrique6
٤- http://www.etehadesocialistha.com/speech.htm
۵- http://peaceiran.blogfa.com/post-71.aspx
صدای سوم در برابر امپرياليسم، صهيونيسم و اسلام سياسی- ۶ ،شهاب برهان
http://www.rahekargar.net/maghalat/200608/20060831-01-maghalat.htm
۷-صدای سوم: با جنگ، بی جنگ، يا ... تا جنگ شهاب برهان،
http://www.socialist-forum.com/manabe/BorhanShahab.htm
۸ - قطعنامه تعدادی از كارگران مجتمعهای پتروشيمی منطقه ويژه اقتصادی ماهشهر - سلام دموکرات.
ht

http://www.rahekargar.net/maghalat/200712/20071211-01-maghalat.htm

برچسب‌ها:

نوآوران




» تماس با من






پیوندها

» اعتصاب سه روزه
»راه کارگر
» ساحل شمال
» عمو کیوان
» گزارشگران
» اتحاد چپ
» دانش سرخ
» ارش
» سلام دمکرات
» اندیشیدن با پتک
»رادیو آوا
» کارگری
» 16آذر
» دیدگاه‡
» پرچم سرخ
» نشر بیدار
» آوای آشنا
» روشنگری
» سهیل
» رادیو برابری
» صمد بهرنگیŒ
» رادیو همبستگیŒ
» رادیو صدای کارگران†
» خاک†
» کارگر†
» مجید اشرف نژاد†
» الناز
» اصلاحچی
» روزمرگی
» تک روی



آخرين نوشته‌ها

وبلاگ