« صفحهِ اصلى | قبلى: لیست جدید شماره ۶ اقدام متحد کارزار پشتیبا... » | قبلى: گفتگوی رادیو همبستگی با رفیق محمد رضا شالگ... » | قبلى: گرامی باد یازدهم دی ماهروز تجدید پیمان با جانباختگ... » | قبلى: بیانیه شماره 19: پیام کمیته تلاش به خانواده های مح... » | قبلى: ياد ياران ياد باد!علی اکبر شالگونیخاطره ای از ب... » | قبلى: برای تقويت حافظه در کريسمس برنده سکس ... » | قبلى: برنامه وِیژه تلویزیون برا... » | قبلى: فراخوان به آكسيون درلندن طی دو هفته اخیر... » | قبلى: اقدام متحد کارزار پشتیبانی از دانشجویان چپ و آزاد... » | قبلى: پرسشی چند از آقای ناصر زرافشان در باره سياست کميته... » 


الحاجی محمد سوهارتو
يادگار زمانی که اسلام ابزار مفيدی برای طرف ديگر بود

چرا دعوت بنیادگرایان به پسروی و بازگشت به اعماق تاریخ، مقبولیت پیداکرده است؟

بر سر کشوری که روزی برای کشتن ,لشکر بی خدايان, آن، آب رودخانه هارا به رنگ خون در آوردند، چه آمد که امروز گروه بحران بين المللی توصيه ميکند از ريشه کن کردن جهادی های آن بايد دل برکند؟
*نه شيلي، بلکه اين اندونزی بود که نخستين ,طرح جامع, نو ليبرالی برای حمله برق آسا به موانع آزادی بازار را به نمايش گذاشت.


http://www.roshangari.net/
روشنگری. الحاجی محمد سوهارتو که اکنون در بيمارستانی در جاکارتا، در بستر مرگ افتاده است، نامی آشنا برای نسل های کنونی نيست. گرچه او 86 ساله است، ولی فقط 9 سال پيش بود که از قدرت به زير آمد. اين ناآشنايی ناشی از ضعف اطلاعات عمومی نسل جوان نيست. به هرحال اين نسل هيتلر را می شناسد، از گولاک استالين زياد شنيده است، از جنايات خمرهای سرخ هم خبرهايی دارد، ميلسويچ و صدام را در دادگاه ديده است.

اما نه اين نسل، نه نسل های قبل سوهارتو را هرگز در يک دادگاه جنايی بين المللی نديدند. هرچند قتل عامی را که او در اندونزی به راه انداخت، بدترين کشتارعمومی
[genocide] بعد از هولوکاست هيتلر خوانده اند. حتی سازمان CIA آنرا يکی از بدترين قتل عام های قرن 20 توصيف کرد. فرياد دادخواهی مردم نيز در داخل خفه شد و از طريق رسانه های بزرگ بين المللی به گوش مردم جهان نرسيد.

کشتار سوهارتو را ,فشرده ترين, کشتار تاريخ جهان هم خوانده اند. اين بدان علت است که او تنها در فاصله چند ماه بعد از کودتا عليه دولت ملی سوکارنو، حدود يک ميليون نفر را به قتل رساند. رقم قربانيان کودتارا تا سه ميليون نفر هم تخمين زده اند. برتراند راسل دراين مورد گفت:,در عرض 4 ماه در اندونزي، 5 برابر بيش از آن آدم کشته شد که طی 12 سال در ويتنام., کارزارجنايی که سوهارتو بعد از کودتا به راه انداخت بطور سيستماتيک و هدف گيری شده فعالين اتحاديه ها، روشنفکران، هنرمندان، و همه زنان و مردانی را که گرايشات چپ و دمکراتيک داشتند هدف گرفته بود.

ANDRE VLTCHEK نويسنده، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در مورد اين قتل عام نوشته است: ,هزارها معلم به قتل رسيدند. هنرمندان را خاموش کردند. استوديوهای فيلمبرداری را بستند. مراکز تجمع روشنفکران را ويران کرده و به بازارچه يا پارکينگ تبديل کردند. کتاب ها را سوزاندند... اندونزی بعد از 1965، مثل کامبوج بعد از خمرهای سرخ، , سال صفر, خود را تجربه ميکرد. چند سال کشور را بستند و همه کسانی را که هدف بودند، گرفتند و قصابی کردند. رودخانه برانتاس در جاوه شرقی و بسياری ديگر از آبهای مجمع الجزيره، از انبوه اجساد انباشته شد ، آب آنها به گفته شاهدان سرخ فام شده بود...,

برای شناسايی ,اهداف,، سوهارتو هم از ابزار خارجی و هم از ابزار داخلي، فراوان بهره برد. VLTCHEK نوشته است سازمان CIA يک ليست 10000 نفری از اعضای حزب کمونيست در اختيار کودتاچيان قرار داده بود. در داخل علاوه بر نيروهای نظامی و امنيتی که در چارچوب برنامه فاشيستی ,نظم نوين, هدف های تعيين شده را ميزدند، از کارزاری به نام ,مبارزه عليه آته ئيسم, استفاده شد. اينجا بود که پای احزاب اسلامی به ميان می آيد. نيروهای اين احزاب که بطور سنتی و از زمان مبارزه برای استقلال، و با استفاده از دوستی و دشمنی قدرت های حاکم، جای پای وسيعی در جامعه باز کرده بودند، برای پيدا کردن و حذف ,بی خداها, و ,کفار, بسيج شدند.

سوهارتو بطور اخص يک دولت اسلامی تشکيل نداده بود. اتفاقا ديکتاتوری اومتمايل به غرب بود، بادولت های غربی بويژه آمريکا،انگليس و استراليا روابط بسيار حسنه ای داشت، مورد تشويق بانک جهانی قرار گرفته بود، و حتی زمانی هم که ستاره اش رو به افول بود، وقتی کنگره آمريکا طرحی برای محدود کردن کمک مالی به دولت اندونزی را مطرح کرد، رئيس جمهور وقت آمريکا، جرج هربرت بوش به شدت با اين طرح مخالفت برخاست.

اما آن زمان رابطه عشق و نفرت رهبران ,جامعه جهانی, و رهبران اسلامي، احوال ديگری را سير ميکرد. امروز شبکه نومحافظه کاری – نو ليبرالی تبليغات گسترده ای به راه انداخته اند تا بين جنبش های بنيادگرای اسلامی و جنبش های سوسياليستی و چپ قرابت و خويشاوندی ايجاد کنند. شاگردان مکتب آنها در کشورهای جهان سوم، بويژه در کشورهای اسلامی اين عوامفريبی ها را به نام ,علم, و ,تحليل, اشاعه ميدهند. اما حقيقت اين است که طی نيم قرن يک ائتلاف فشرده به معنای اخص بين جريان های اسلامی و قدرت ها امپرياليستی و نيروهای مدافع سرمايه جريان داشت. اين ها دست در دست هم به کشتارها دست زده اند، کودتاها کرده اند، دولت های ملی را زير وديکتاتوری ها را برکشيده اند. ائتلاف ديکتاتورها، حاميان غربی آنها و نيروهای اسلامي، نقش مهمی در به عقب راندن نيروهای مدرنيته بازی کرده است.

بهانه ی ائتلاف دردوره آغازين سرکوب، جنگ سرد بود. اما اين فقط بخشی از حقيقت است. يک دهه بعد با اينکه ديگر از حزب کمونيست خبری نبود سوهارتو قتل عام در تيمور شرقی را به راه انداخت. ANDRE VLTCHEK در مورد تعداد قربانيان اين قتل عام رقم 200000 نفر ذکر ميکند که برابر بود با يک سوم جمعيت اين ملت کوچک. به نوشته او عليرغم اينکه رهبران تيمور شرقی پلاتفرمی ملايم، ملی و غير سوسياليستی داشتند، سوهارتو در اين مورد نيز از کارت جنگ سرد استفاده کرد و گفت: " تشکيل يک کوبای ديگردر سواحل خود را تحمل نخواهيم کرد.,

اشتراک منافع نيروهای اسلامی و قدرت های حاکم و حاميان غربی آنها در سرکوب نيروها ی مترقی از الزامات جنگ سرد فراتر ميرفت. نيروهايی که بالفعل يا بالقوه ميتوانستند مسير دمکراسی را باز کنند، يک تهديد استراتژيک برای هردو طرف اين ائتلاف محسوب ميشدند. ائتلاف موضعی آنها در سرکوب نيروهای ترقيخواه، بيش و پيش از مسايل ژئوپلتيک، از ضديت آنها با دمکراسی مايه ميگرفت.

به همين جهت سوهارتو با اينکه با فعاليت حزبی نيروهای اسلامی موافق نبود و به آنها اجازه فعاليت رسمی هم نداد، اما بعد از کودتا سران حزب ,معصوميه, را که در دوره سوکارنو به زندان افتاده بودند آزاد کرد و دست جناح تندروی اسلامی و طرفدار برقراری قوانين شريعه، يعنی ,دارالاسلام, را برای قتل گسترده ,بی خدايان, باز گذاشت. سازمان سيا نيز از سال ها قبل با معصوميه همکاری کرده و به کمک آنها عليه حکومت سوکارنو شورش به راه انداخته بود. کمک های سيا به اين گروه، در همان زمان سوال برانگيز شده بود. زيرا گروه مزبور با اينکه معتدل تر از گروه دارالاسلام بود، ولی سوابق ضد آمريکايی داشت. اما در سياست قدرت ,وسيله هدف را توجيه ميکند, و در کشوری که بزرگ ترين اکثريت مسلمان جهان را در خود جای داده بود و احزاب اسلامی پر نفوذی داشت و عليرغم همه اينها اکثريت نيروهای سازمان يافته و روشنفکران به گرايش چپ تعلق داشتند، چه ابزاری برای سرکوب اين نيروها بهتر از اسلام و گروه های اسلام گرا.

گروه های اسلام گرا به فکر قوانين شريعه بودند، قدرت های بزرگ غربی به فکر کشورگشايی برای سرمايه و سوهارتو به فکر قدرت و غارت. آنها در ائتلاف با يکديگر به ,فتوحاتی, نايل شدند که هنوز هم تلاش می کنند رازهای آن را مخفی نگه دارند و تااندازه زيادی هم موفق شده اند. نه شيلي، بلکه اين اندونزی بود که نخستين ,طرح جامع, نو ليبرالی برای حمله برق آسا به موانع آزادی بازار را به نمايش گذاشت. کمی پائين تر به اين مساله می پردازيم.فعلا در رابطه پرفراز و نشيب دو سوی ,جنگ با ترور, که برای هردو طرف ,برکت خيز, است، ميمانيم.

بنيادگرايان هم از توبره خوردند هم از آخور
سوهارتو در سال های بعد با نيروهای اسلامی درگيری هايی داشت و در دهه 70 سران دارالسلام را به زندان انداخت و تشکيلات آنها را تار و مار کرد. اما سرکوب توسط يک ديکتاتوری فاسد و خونريز اين گروه را نه تضعيف بلکه تقويت کرد. مثل افغانستان، ريشه های ,بمب بالی, را بايد در رابطه عشق و نفرت ديرين دو طرف ,جنگ با ترور, دنبال کرد.

گروه بحران بين المللی ICC در گزارشی در سال 2005 نوشت تاريخ 55 ساله دارالاسلام نشان ميدهد شبکه جهادی های وابسته به اين جريان چنان ريشه دوانده اند که نمی توان آنها را از بين برد، حتی اگر تک تک رهبران اين حزب دستگير شده و از صحنه خارج شوند، باز نسل جديدی حول ايدئولوژی ارتجاعی آن گرد می آيند. اين گروه درگزارش مزبور با قطع اميد از مبارزه قطعی با بنيادگرايان، پيشنهادهايی فنی برای محدود کردن آنها ميدهد تاحداقل اندونزی هم مثل افغانستان به مرکز بين المللی صدور جهادی ها تبديل نشود.

سوالی که گروه بين المللی بحران بايد به بررسی آن بپردازد اين است: کشوری که عليرغم سابقه 55 ساله و حتی قديمی تر احزاب اسلامی اش، در نيمه دهه 60 آنقدر ,آته ئيست, و طرفدار حقوق مدنی و البته مخالف با ,قوانين شريعه, بوجود آورده بود که برای سرکوب شان آنها را از هوا زير آتش گرفتند، چه استحاله ای را از سر گذراند که حالا بايد حتی اميد نجات از شريعتمدارانی که سر بريده دختران بی گناه نوجوان را در خيابان و بيابان می اندازند از برنامه خارج کرد؟

بخشی از پاسخ البته به ريشه کن کردن نيروهای مدنی در همان دهه 60 مربوط است. اسلام گراها برای ,اهداف, آمريکا و سوهارتو، ,وسيله, محسوب ميشدند، ولی عکس آنهم درست است. آمريکا و سوهارتو نيز برای اسلام گراها ,وسيله, به شمار می آمدند.

اما اين پاسخ کافی نيست. مشکل اصلی در خود ,هدف, و استراتژی است نه در ,وسيله, و ,تاکتيک,. اگر گروه معتبر ICC که تحليل های مفيد برای قدرت های سياسی حاکم تهيه ميکند، به ليست فاسد ترين حاکمان دهه های اخير که توسط ,Transparency International, تهيه شده نگاهی بيندازد، به يک نکته کليدی ميرسد. ليست اين است:

*سوهارتو 35- 15 ميليارد دلار. اندنزوي، 98-1967
*فرديناند مارکوس: 10-5 ميليارد دلار. فيليپين، 76-1972
*موبوتو سسه سکو: 5 ميليارد دلار. زئير، 97-1965
*سانی آباچا: 5-2 ميليارد دلار. نيجريه، 98-1993
*اسلوبودان ميلوسويچ: 1 ميليارددلار،يوگسلاوي، 2000-1989
*ژان -کلود دواليه: 800-300 ميليون دلار. هائيتي، 86-1971
*آلبرتو فوجی موری: 600 ميليون دلار. پرو، 2000-1990
*پاولو لازارنکو: 200-114 ميليون دلار. اوکرائين، 7-1996
*آرنولدو آلمان: 100 ميليون دلار. نيکاراگوا،2002-1997
*جوزف استرادا:2001-1998. فيليپين، 2001-1998

ليست تکان دهنده است، نه از نظر ارقام که فقط ناظر بر اتهام های رسمی از اختلاس هاست و ابعاد واقعی فساد را نشان نميدهد، بلکه به خاطر اينکه نزديک به اتفاق اين حاکمان فاسد، يعنی همه به جز يک نفر، ميلسويچ که با صندوق بين المللی پول کشمکش هايی داشت، همان عواملی بودند که ,هدف, و ,استراتژی, قدرت های بزرگ سياسی و اقتصادی را به اجرا گذاشتند. بيشتر آنها به عنوان سمبول، نماينده يا کارگزار ,دمکراسی غربی و جهان آزاد, به مردم معرفی شدند. بسياری از آنها رسما ماموريت داشتند جنبش های دموکراتيک، سکولار، ملی گراو ترقيخواه را قلع قمع کنند و بسياری از آنها سر اين نيروها را به سيخ کشيدند و به حاميان خود تقديم کردند تا مثلا فيليپين پايگاه نظامی آمريکا و کلنی جديدی بماند که بزرگ ترين صادرات اقتصادی اش کلفت و نيروی کارارزان بعلاوه ی جهادی هاست .. تاساندينيست ها به زير کشيده شده و ملاکان و دلالان سابق شرکت های بين المللی به قدرت بازگردند، فوجی موری که اکنون به خاطر نقض حقوق بشر در دادگاه محکوم شده است، فقط به خاطر کشتار چريک های توپومارو مورد تمجيد قرار نگرفت، وقتی هم که ,شوک فوجی, را به دستور صندوق بين المللی پول به اجرا گذاشت به عنوان يک قهرمان برای او هورا کشيدند. او در دادگاه پر بيراه نمی گفت وقتی به عنوان قهرمان ,مبارزه با تروريسم و تورم, بر سر دادگاه فرياد می کشيد. پاولو لازارنکو شريک دزدی های خانم يوليو تيموشنکو Yulia Tymoshenko از برنامه ريزان ,انقلاب نارنجی, اوکرائين و نخست وزير کنونی آن است. آندو نيمی از منافع خصوصی کردن صنعت و تجارت را در جيب خود ريختند و آمريکا نام يکی و روسيه نام ديگری را به عنوان سارق و قاچاقچی پول به اف بی آی و پليس اينترپل دادند.

وقتی اين افراد فاسد با يک برنامه سياسی و اقتصادی مبتنی بر غارتگري، به عنوان نماينده دمکراسی معرفی ميشوند، چه جای حيرت اگر بنيادگرايان مرتجع نيز خود را نماينده عدالت بخوانند. و وقتی که راه پيشروی به سوی دمکراسی و آينده ای روشن نيز با کشتارها و سرکوب ها به سنگلاخ تبديل شده، جای حيرت نيست که دعوت بنيادگرايان به پسروی و بازگشت به اعماق تاريخ، مقبوليت پيدا کند.

بنيادگرايان هم از توبره خوردند، هم از آخور و قدرت های بزرگ بين المللی و سرمايه داران هم توبره آنها را در مسير راه با سر نيروهای ترقيخواه و سکولار پر کردند، هم آخور آنها را با حمايت از ديکتاتورها و پوپوليست های فاسد و انباشتن جامعه ازفلاکت و رياکاری و بی حقی عمومی پر نگه داشتند.

مافيای برکلی و سناريوی شيلی
درست همان زمان که سوهارتو طرح فاشيستی ,نظم نوين, خود را پيش می برد و دستگاه های دولت از راس تا فرمانداری ها و شهرداری ها را تحت کنترل نظاميان آدمکش قرارداده و احزاب و پارلمان و اتحاديه ها و روزنامه های مستقل را تعطيل کرده و کشتارهای خونين را به راه انداخته بود، يک گروه از اقتصاد دانان آمريکايی معروف به مافيای برکلی ,Berkeley Mafia, به اندونزی وارد شدند.آنها يک ,بسته اقتصادی, همراه داشتند که دو دهه بعد از کفر ابليس هم مشهور تر شد و به کمک شبکه های جهانی قدرت و ثروت که از دانشگاه ها تا رسانه ها را تحت کنترل خود در آوردند به عنوان ,عقل سليم, به خورد مردم داده شد: نئوليبراليسم.

سناريويی که در اندونزی به اجرا در آمد نه فقط به لحاظ مضمون اقتصادی و طرح های تعديل ساختاری و خصوصی کردن ها و غيره، بلکه حتی در شکل هم دقيقا به شيلی شباهت داشت: کودتا توسط فردی نزديک به سوکارنو و حمايت مخفی از نظاميان بالارتبه در ارتش طراحی شد. از مدت ها قبل و از دهه 50 با کمک سازمان سيا تدارک وسيعی برای برآمد اين نيرو صورت گرفته بود. فتح سياسی از طريق سرکوب برق آسا ولی همه جانبه پيش رفت و در وحله نخست در هم شکستن اتحاديه ها و هر نوع ساختار قادر به حمايت از منافع ملی و قادر به مقاومت در برابر سرمايه را هدف گرفت. فتح اقتصادی تحت مديريت متمرکز ,مافيای اقتصاددانان, پيش رفت که به صورت مستشاران دوران استعماری عمل ميکردند. برخی از تحليل گران حتی نوشته اند حزب کمونيست اندونزی که به لحاظ بزرگی سومين حزب کمونيست جهان بود و در داخل کشور به لحاظ نيرو حداقل همرديف حزب حاکم و احزاب اسلامی بود، هرچند متمايل به چين محسوب ميشد اما مثل حزب سوسياليت شيلی گرايش به اروکمونيسم داشت و تلاش ميکرد از طريق پارلمانی به قدرت برسد.

نئوليبراليسم در حاليکه ,آزادی, را به عنوان شعار خود انتخاب کرده است، عموما با محدود کردن دمکراسی و در موارد اخص مثل اندونزی و شيلی با فاشيسم سياسی راه خود را گشود.
نتايج برنامه اقتصادی که به کمک اين جنايت تاريخی در اندونزی پياده شد چه بود؟ فساد حيرت انگيز خاندان سوهارتو که تا هم روز کش و قوس های قانونی مربوط به آن ادامه دارد، بهتر از ,شاخص های رشد,ی که به خاطر آن سوهارتو مورد تمجيد قرار گرفت، واقعيت اين برنامه را به نمايش ميگذارد. به چند رقم توجه کنيد که VLTCHEK به دست داده است، توجه کنيد:

ثروت سوهارتو و خانواده اش را بيش از 45 ميليارد دلار تخمين ميزنند که بيش از مجموع بودجه بانک جهانی و سازمان ملل است. خانواده سوهارتو در اندونزی 36000 کيلومتر مربع املاک دارند که 100000 متر مربع بهترين زمين های جاکارتا و 40 درصد زمين های تيمور شرقی جزو آن است. گفته ميشود طی 32 سال ديکتاتوری سوهارتو بيش از 73 ميليارد دلار از طريق خانواده اش بالا کشيده شد. اختلاس شخصی سوهارتو ازاموال عمومی که در گزارش سازمان بين المللی شفافيت ذکر شده 35- 15 ميليارد دلاراست. همه اينها در حالی است که حقوق رسمی سوهارتو در آخرين سال حکومتش فقط ماهی 1764 دلار آمريکا بود!

برخی از کسانيکه که با مافيای برکلی همکاری ميکردند اسناد و شواهدی منتشر کرده اند که نشان ميدهد چگونه اين اختلاس ها در بطن برنامه تعديل و خصوصی کردن و همراه آن آغاز شد و پيش رفت. اما مافيای حاميان سوهارتو در خارج و داخل کشور اين پرونده ها را هم ماستمالی کرده و ميکنند، زيرا بعد از خيزش يک جنبش گسترده عليه سوهارتو به سرعت او را از قدرت بيرون کشيدند،اما نخبگانی که اين حکومت سياه را اداره ميکردند پشت دولت جديد که با اصلاحاتی روی کار آمد موقعيت خود را حفظ کردند. VLTCHEK مثال جالبی به دست ميدهد. ,دادگاه عالی, اندونزی مجله تايم را به پرداخت 106 ميليون دلار خسارت به ديکتاتور محکوم کرد زيرا اين نشريه در مقاله ای در سال 1999 نوشته بود سوهارتو و خانواده اش در طول دوران ديکتاتوری ميليون ها دلار ثروت اندوخته اند. دولت اندونزی پيشنهاد های سازمان های بين المللی برای کمک به اين دولت در شناسايی اموال سوهارتو و بستن حساب های او در خارج و اعاده پول ها به خزانه دولت اندونزی را رد کرد و اين پيشنهادها هرگز در رسانه های عمومی انعکاس نيافت. دولت کنونی حتی پرونده اختلاس از خزانه دولت را به بهانه , وضع جسمانی نامناسب, بست. همه اينها در حالی است که مقامات برجسته داخل و خارج برای ادای احترام به ديکتاتور به بستر مرگ او می شتابند.

در حاليکه ديکتاتور آخرين نفس های خود را می کشد، زخم های ملت اندونزی هم چنان باز است. هنگام وقوع جنايت درهای داخل کشور را به بيرون و چشم خارج از کشور را بر شبه جزيره ی غرق در خون را بستند. بعد از سقوط ديکتاتور مردم درون کشور را به بهانه جلوگيری از اشاعه , ويروس , تباه کننده گذشته به فراموشی ميخوانند و در خارج به حافظه کوتاه رسانه های ,معتبر, برای فراموش کردن تاريخ متوسل ميشوند. اما تاريخ آن پيکر فاسدی نيست که بر روی تختی در جارکارتا آخرين نفس های خود را ميکشد تا بتوان آن را به گور سپرد و با لعنی از شر او و يادش خلاص شد. تاريخ زخم ديده بدون نشاندن متهمانش به روی صندلی عدالت و روشن شدن حقيقت درمان نمی شود.

تاريخ خونين اندونزی در عفونتی که از اعماق زخم های بازش ميجوشد خود را نشان ميدهد: در فسادی که سراسر ساختار اين کشور را فراگرفته، در مداخله فساد آور قدرت های جهانی که سياستمداران فاسد يک بازو و , اسلام معتدل, بازوی ديگر آن را تشکيل ميدهد، در گسترش جنبش های واپسگرايی که زمانی به بهانه ,بی خدا کشی, راه را برای ديکتاتور داخلی و مافيای برکلی گشودند و حالا به بهانه مبارزه با همانها به صحنه سياست، و جنايت، بازگشته اند.

گويا همراه با نفس های آخر ديکتاتور، ميليون ها انسانی که در آرزوی دست يابی به مدنيت و دمکراسی و عدالت در اعماق اين تاريخ به خون غلطيدند، يک لحظه از گور برميخزند و با نگرانی به اين صحنه مينگرد. راه ريشه کردن بنيادگرايی و ديکتاتوری و فساد دولتي، پيشنهادهای تکنيکی گروه بحران بين المللی نيست، بازگشت وجدان های آگاه و آزادی است که در آن سال های خونين به دست ائتلاف دو طرف جنگ با ترور به گور سپرده شد.

برچسب‌ها:

نوآوران




» تماس با من






پیوندها

» اعتصاب سه روزه
»راه کارگر
» ساحل شمال
» عمو کیوان
» گزارشگران
» اتحاد چپ
» دانش سرخ
» ارش
» سلام دمکرات
» اندیشیدن با پتک
»رادیو آوا
» کارگری
» 16آذر
» دیدگاه‡
» پرچم سرخ
» نشر بیدار
» آوای آشنا
» روشنگری
» سهیل
» رادیو برابری
» صمد بهرنگیŒ
» رادیو همبستگیŒ
» رادیو صدای کارگران†
» خاک†
» کارگر†
» مجید اشرف نژاد†
» الناز
» اصلاحچی
» روزمرگی
» تک روی



آخرين نوشته‌ها

وبلاگ