گرامی باد یازدهم دی ماه
روز تجدید پیمان با جانباختگان راه کارگر

یازدهم دی ماه روز تجدید عهد با جانباختگان سازمان ماست این روز، سالروز جانباختن علیرضا شکوهی دبیر اول وقت سازمان ما و یکی از درخشانترین سمبل های مقاومت جنبش کمونیستی ایران است وی که جلوه باشکوهی از مقاومت و رزمندگی انقلابی را در زندان های شاه وشیخ به نمایش گذاشته بود، در ۱۱ ۱۳۶۳ جان بر سر پیمان نهاداوکه همواره میگفت آرمان های بزرگ فداکاری های بزرگ می خواهد سرافرازانه خود جلوه درخشانی از این آموزه شد
امسال یازدهم دی ماه در شرایطی فرا میرسد که صد ها تن از دانشجویان چپ و آزادیخواه، ققنوس وار از دل خاکستر کشتار های خونین سالهای ۶۰ و۶۷ پر کشیده اند و در دل نظام سرمایه داری ولایت فقیهی ندای آزادی و سوسیالیسم سر داده اند هم اکنون دهها تن از آنان در زندانی تحت شکنجه اند که علی رضا شکوهی و هزاران کمونیست و آزادیخواه دیگر تا پای جان در آن پایمردی کرده بودند همچنین کارگران و سایر مزد و حقوق بگیران، زنان، اقلیت های ملی نیز از دیگر سو، در پی استقرار تشکلهای مستقل و طرح مطالبات بیواسطه خویش به صحنه آمده اندو نوید بخش جنبش مستقل اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم» مردم ایران در مقابله با امپریالیسم و ارتجاع شده اند
اکنون بار دیگر با گرامیداشت یاد عزیز صدها تن از کادرها، اعضاء و هواداران جانباخته سازمان ما، با آنها تجدید عهد می کنیم و با پاسداری از ارزش های والای کمونیستی آنا ن در پیکار بی امان در راه سترگسوسیالیسم، تا پای جان ازپای ننشینیم

جاودان باد خاطره شکوهمند همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم

کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۶دی ماه۱۳۸۶


بیانیه شماره 19: پیام کمیته تلاش به خانواده های محترم دانشجویان در بند

کمیته تلاش برای رهایی دانشجویان در بند



خانواده های محترم، درود بر شما،

کمیته تلاش برای رهایی دانشجویان در بند توسط عده ای از یاران برخی از این عزیزان که خود تجربه ی حبس بند های اطلاعاتی و زندان های حکومتی را گذرانده اند و سال ها قربانی دستگاه های سرکوب حکومتی بوده اند تشکیل گشته است. ما و خانواده های ما می دانیم که اینک شما عزیزان در چه حالی هستید. می دانیم که نگرانی شما تا چه اندازه است. می دانیم که شما نیز همراه رفقای در بند ما زیر فشارهای روحی و روانی زیادی قرار دارید و شاید به جرأت بتوانیم بگوییم که شکنجه وارد شده بر شما توسط تیم بازجویی فرزندانتان به مراتب بیشتر از رفقای در بند مان است. چرا که شما از حال و روز ایشان نیز بی اطلاعید و تلفن های چند دقیقه ای ایشان نیز نه تنها از این فشارها نکاسته که به مراتب شما را مشوش تر از قبل ساخته است. ما به خوبی واقفیم که این دژخیم مان از طرق گوناگون پیام خودشان را به شما رسانده اند که " اگر با رسانه ها مصاحبه کنید و یا برای رهایی فرزندان تان مصرانه دست به اقداماتی زنید، شرایط ایشان را در بند سخت تر خواهند کرد و آزادی شان را به تعویق خواهند انداخت". اما قضیه درست عکس این هشدار است.

تجربه ما و خانواده های ما که بصورت مستقیم به دست آمده است و تمامی مجامع حقوق بشری که سال ها تجربه ی پیگیری موارد بیشماری را داشته اند، به ما ثابت کرده است که هر چه فشار بر تیم بازجویی و مراکز قضایی و نهادهای حکومتی کمتر باشد و از نام بازداشتی ها و افشاگری در مورد اقدامات غیر قانونی و ضد انسانی این نهادها کمتر صحبت شود، دست و بال تیم بازجویان ایشان نیز برای انجام هر چه می خواهند، بازتر خواهد بود. بدانید که ایشان به دنبال کشف واقعیت نیستند. ایشان به دنبال اجرای سناریویی شیطانی هستند تا با اجرای موفقیت آمیز آن اقدامات سرکوبگرانه ی خود را توجیه کرده و با نمونه ساختن این رفقا، به دیگر فعالان سیاسی و اجتماعی نشان دهند که دخالت شان در امور سیاسی و فشارشان برای پاسخگو کردن نهادهای حکومتی و خلاصه هر گونه فعالیتی علیه حاکمان فاسد و ضد مردمی هزینه های سنگینی در پی خواهد داشت. هرچه سکوت و عدم تحرکات اعتراضی ما نسبت به این اقدامات سرکوبگرانه طولانی تر گردد، تیم بازجویی دانشجویان در بند نیز فشارشان را برای پیاده کردن این سناریو بیشتر شده و حبس این عزیزان نیز طولانی تر خواهد بود. اگر دیدید که بر خلاف روال عادی شان مسئولان اطلاعاتی اوین بالاخره اعتراف به بودن این عزیزان در بند 209 کردند، و یا نمایندگان مجلس به سرعت با شما دیدار داشتند و قول های مثبتی دادند، فقط و فقط به علت فشارهای فشرده و متمرکز اذهان عمومی در سال انتخاباتی و نهادهای حقوق بشری و بین المللی ای چون پارلمان اتحادیه اروپا است که بوسیله اقدامات تمامی تلاشگران و حامیان دانشجویان در بند در سراسر جهان امکان پذیر گشته است.

شما خود شاهدید که همکلاسی ها و یاران این عزیزان و دیگر دانشجویان سراسر ایران از طریق ایجاد کمیته های حمایتی و ترتیب دادن به تجمع و تحصن و اعتصاب غذا و صدور بیانیه ها و نگارش مقالات و خبر رسانی و مصاحبه و ... در افشاگری و به روز نگاه داشتن این واقعه ی تاسف بار کوتاهی نکرده اند. خود می بینید که برخی از رفقای تعدادی از این دانشجویان با اعلام فراخوان اقدام متحدانه در روز 7 دی ماه و پاسخ مثبت تمامی حامیان طبقات زحتمکش و فرودست در سراسر جهان به این فراخوان می روند تا با اقدامی متحد، سراسری و بین المللی بر فشار اذهان عمومی و نهادها و حکومت های جهانی بیافزایند. اما هیچیک از این تلاش ها به اندازه ی اقدامات پیگیرانه ی شما خانواده های محترم دانشجویان در بند موثر نبوده و نمی باشد. اگر اقدامات متحدانه شما عزیزان نبود، مسئولان اطلاعاتی هرگز وادار به اعتراف به بازداشت ایشان نمی شدند. اگر ملاقات حضوری با نمایندگان پارلمان اروپا و تجمع شما در مقابل مجلس نبود، هرگز نمایندگان کمیسیون های مجلس به این سرعت به شما وقت ملاقات نداده و در مورد پرونده ی این رفقا پاسخگو نبودند. پس اینک که ایشان به امید خستگی شما و افت روحیه شما و حامیان شما تصمیم به فرسایشی کردن روند این کشمکش ها گرفته اند، بایید و قاطعانه نشان دهید که تا آزادی تمامی دانشجویان در بند از پای نخواهید نشست. و ما نیز بعنوان یاران رفقایمان به شما قول می دهیم که در هر قدم این تنازع در کنار شما به حمایت و یاری از دانشجویان در بند و برای رهایی فوری شان خواهیم بود.

از جمله اقداماتی که می توانید بصورت جمعی و متحدانه انجام دهید:

1- نگارش نامه های معترضانه و افشاگرانه به نهادهای بین المللی حقوق بشر و سران سازمان های بین المللی و حکومت های طرف معامله جمهوری اسلامی،

2- ملاقات حضوری با نمایندگان نهادهای بین المللی مستقر در تهران در جهت درگیر کردن مستقیم ایشان در اعمال فشار بر نهادهای حکومتی برای آزادی فوری دانشجویان در بند،

3- برگزاری کنفرانس های مطبوعاتی با رسانه های داخلی و خارجی

4- برگزاری کنفرانس های مردمی جهت افشاگری از اقدامات غیر قانونی و ضد انسانی که بر فرزندانتان روا شده است،

5- برگزاری نشست های حضوری با جمعیت های مردمی از قبیل انجمن ها، سندیکاها و اتحادیه ها و اعضای جنبش های اجتماعی زنان، کارگران و دانشجویان برای جذب حمایت های بیشتر

6- ....

می باشد. و همانطور که قبلاً هم متذکر گشتیم، کمیته تلاش برای رهایی دانشجویان در بند، و مسلماً تمامی کمیته های حمایتی و نهادهایی که تا کنون از اقدامات شما اعلام حمایت کرده اند، در پیشبرد موفقیت آمیز اقداماتِ شما خانواده های محترم یاری تان کرده و در کنارتان خواهیم بود.

دانشجوی سیاسی آزاد باید گردد!

زندانی سیاسی آزاد باید گردد!

کمیته تلاش برای رهایی دانشجویان در بند

چهارشنبه 5 دی ماه 1386


برچسب‌ها:


ياد ياران ياد باد!
علی اکبر شالگونی
خاطره ای از بند 209 اوين
*آنها با بشکن به جنگ ديو تباهی رفته بودند.




*عمليات "بيفتک زنی"... يعنی به زخمها چيزی شبيه سيخ فرو می کردند وعصب های حسی پا راتحريک می کردند.
*بند ٢۰٩ بوی خاصی داشت. بوی چرک وخون که با بوی داروهای پانسمان درهم آميخته بود.



خاطره ای که می نويسم مربوط می شود به بند ٢۰٩ زندان اوين. و به اين خاطر ناگزيرم اندکی در باره اين بند توضيح بدهم. ساختمان بند ٢۰٩ که درمجموعه زندان قديم اوين قرارگرفته شامل دوطبقه است. بند ٢۰٩ درطبقه اول ساختمان قرار دارد وطبقه همکف آن به "زيرزمين " معروف است که در سال های ٦۰ محل شکنجه بود، شلاق زدن و آويزان کردن و غيره. اين بند در کنار بهداری وآشپزخانه زندان قرارگرفته است. وقتی ازدر بزرگ وارد بند٢۰٩ می شويد، ابتدا راهرو بزرگی است که دست چپتان اتاق های نسبتا بزرگی قراردارد که از سال ٦١ تا اوايل سال ٦٤ که من درآنجا زندانی بودم، به عنوان اتاق های بازجويی شعبه های ٥ و ٦ .

دادستانی مورد استفاده قرار می گرفت. شعبه ٥ مسؤوليت بازجويی از اعضا وهواداران سازمان فداييان اکثريت وحزب توده بود و شعبه ٦ بازجويی ازاعضا وهواداران حزب رنجبران، سازمان پيکار ،سازمان رزمندگان، سازمان اتحاديه کمونيست ها، سازمان وحدت کمونيستي، سازمان فداييان خلق اقليت، سازمان کارگران سوسيا ليستي، سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر)، سازمان سهند و ديگر سازمانهای چپ سرنگونی طلب رابعهده داشت. دست راست راهرو اصلی ده راهرو باريک جدا می شود که انتهای راهرو ها بوسيله يک راهرو باريک به موازات راهرو اصلی همه آ نها را به هم وصل ميکند. در دو سر هر راهرو باريک درب آهنی مشبکی است که بصورت آکوردئونی به دو طرف باز شده است. درهر راهرو فرعی در طرف چپ ١۰ سلول ساخته شده که سلول اول به اندازه حدوداً سه درسه متر است و روی آن را باميلگرد بصورت مشبک پوشانده اند که به عنوان محوطه هواخوری سلول های آن راهرو مورد استفاده قرار می گرفت. بعد از آن سلول باريکی است، حدوداً سه در يک ونيم ، با يک دوش در انتهای آن که حمام بند است. وبعدازآن ٨ سلول به اندازه تقريباً سه در دو و بيست، و درهر سلول يک توالت ويک دستشويی ويک هواکش تعبيه شده که کليد آن داخل سلول قراردارد. از در سلول به عمق حدوداً يک متر، سقف سلول تقريبا به ارتفاع دراست و بعد ازآن، سقف به صورت يک ديواره ارتفاع می گيرد تا شيب معکوسی سقف سلول را بپوشاند بين سقف کوتاه تا ارتفاع سقف سلول، پنجره ای قرار دارد که روزها نور از پشت شيشه های بسيارکثيف پنجره و از لای ميله های عمودی ويک شبکه توری فلزی به اتاق می تابد. ودربالای ديوار مقابل در ورودي، سمت راست، پشت شيشه وتوری فلزی لامپی نصب شده که شب ها نوری بسيار کم سو به داخل سلول می تابد. برای تعويض لامپ وتنطيم رادياتور، نگهبانان از راهرو پشتی به آنها دست رسی دارند. سلولها ی اولين راهرو از ١١ شروع می شد تاشماره ١٨ که آخرين سلول اولين راهرو بود. وبه همين ترتيب، دومی از٢١ تا ٢٨ و سومی از ٣١ تا...الی آخر.

اولين و دومين راهرو درآن سالها بند زنان بود که به وسيله پرده کلفتی از راهرو اصلی جدا ميشد.اولين سلول از رديف دوم را به توالت عمومی تبديل کرده بودند. معمولا دستگير شده های جديد نيروهای چپ توسط دادستانی به ٢۰٩ آ ورده می شدند. فرد دستگير شده اگر درحين دستگيری فعال بود مستقيماً به زيرزمين ٢۰٩ منتقل می شد. وبعد از بازرسی بدنی و چند سوال وجواب که برای شناخت روحيه فرد دستگير شده انجام ميشد ، اورا به روی تخت بسته وکابل زدن بر کف پای متهم راشروع می کردند. واگراطلاعات فرد دستگير شده ازنظر بازجومهم بود تقريباً همه نگهبانان بند ٢۰٩ درعمليات شلاق زنی شرکت می کردند. گاهی بسته به پرونده شخص ومقاومت او شلاق تاآنجا ادامه می يافت که متهم چند باربيهوش می شد و کف پاهايش زير شلاق مداوم کاملا متلاشی می شدند. هر بار که بازجو تشخيص می داد که پاهای زندانی زير شلاق بی حس شده او را از تخت باز می کردند و با فشار مشت و لگد و زدن کابل او را مجبور می کردند روی پا های باد کرده بدود يا در جا بزند تا پا ها دو باره حس خود را باز يابند. وبعد از آن که کف پا کاملاً بی حس می شد وديگر ادامه شلاق زدن ميسر نبود به قول رفقايی که در بهداری آنهارا ديدم ( که چنين تجربه ای را پشت سر گذاشته بودند ) عمليات "بيفتک زنی" را شروع می کردند، يعنی به زخمها چيزی شبيه سيخ فرو می کردند وعصب های حسی پا راتحريک می کردند که فريادهای جگرخراش زندانی را به دنبال داشت.

عمليات کابل زنی معمولاً درحالی صورت ميگرفت که پاها ودستهای زندانی آنچنان بسته می شدند که بدن او کاملاً کشيده شود و امکان تکان خوردن نماند. آنگاه بازجو برگرده اومی نشست وباهر فريادی که زندانی با فرود آمدن ضربات کابل می کشيد، پتوی سربازی کثيف و پر گردو خاکی را کم کم به دهان او فرو می کرد، به طوری که طنين هر فرياد(فريادی که در بيرون شنيده نمی شد) در سر خود متهم می پيچيد و او با هر فرياد بيشتر دچار خفگی ودرد مضاعف می شد. در مواردی نادر فرد شکنجه شده را به بهداری منتقل می کردند که حتی در آن صورت، بعد از يک پانسمان سرپايی زخم ها، دو باره به بند ٢۰٩ بازگردانده می شد و درراهرو بند باپاهای خون آلود، روبروی اطاق بازجويی زير چشم بند می نشست تا بازجوی مربوطه صدايش بکند. گاهی متهم روزها وهفته ها درهمان راهرو با يک پتو به سر می برد تااو را به داخل يکی از سلولهای ٢۰٩ منتقل کنند.

درطول بازجويی های اوليه تنها هدف، بيرون کشيدن اطلاعات داغ، يعنی قرارهايی است که متهم با ديگران دارد تا بتوانند افراد جديد مرتبط با او را دستگير کنند. بسته به مقاومت، فرد دستگير شده بارها به زير زمين و زيرشلاق فرستاده می شد. و دراطاقهای بازجويی نيز هميشه مشت ولگد چاشنی بازجويی بود. بارها اتفاق می افتاد که متهم با دهان پرخون ودندان شکسته به سلول باز می گشت. درراهرو بزرگ رو به روی اتاقهای بازجويی معمولاً همه متهمين باچشم بند و بسته به تشخيص نگهبان، رو به ديوار ياپشت به ديوارمی نشستند.

گاهی اتفاق می افتاد که از زير چشم بند، زندانيانی را می ديدی که در سر راهرو باريک ايستاده اند و کنجکاو می شدی که آنها چرا ايستاده اند وهيچ تکان نمی خورند. اما بعدها که خودت تجربه می کردي، می فهميدی که آنها متهمينی هستند که يکی از دستانشان رابه بالای در آهنی طوری بسته اند که بدن شان کشيده شده و تنها کف پايشان روی زمين قراردارد. اين حالت می توانست تايکماه يا شايد هم بيشتر ادامه يابد. به اين صورت که يکی از دستان را به دلخواه خودت به بالای در می بستند و روزانه سه بار آن راباز ميکردند تابتوانی غذا بخوری و در صورت نياز به توالت بروی. همان روز های اول، زندانی ياد می گرفت که تنها از يک دست استفاده کند، چون درمی يافت که دست بعد از مورمور شدن ديگر بی حس می شود و نمی توان با آن کارکرد و بنابراين، باعوض کردن دستها، عملاً هردو دست ازکارمی افتادند. در اين حالت، تقريبا تاچهار روز اول آدم خوابش می گيرد وبا خواب رفتن به يکباره زانوها خم می شوند و می افتی ، ولی چون يکی ازدستانت با دستبند به بالای دربسته شده سقوط همراه است با سروصدا ودرد وحشتناک درمچ دست که گاهی حسابی دور مچ دست زخمی می شود. و همه اينها باعث شوکی می شود که آدم را از خواب بيدار ميکند.

درطی اين چهارروز کم کم پاهايت باد کرده و زانوانت ديگر به راحتی خم نمی شوند و نشستن وغذاخوردن ديگر برايت مقدورنيست. چون می توانی با به کمک گرفتن ميله ها،
بدو ن خم کردن زانوها بنشينی يا بهتر بگويم ليز بخوري، ولی ديگر نمی توانی بدن خودت را با يک دست سالم بالا بکشی تا نگهبان دستت را به ميله ها ببندد. بعد از چهارروز ديگر پاهايت چنان بادکرده که شلوارت تکان نمی خورد. ديگر نه ميتوانی بنشينی ونه به راحتی راه بروي؛ ديگر اشتهايی به غذا خوردن نداري، به خصوص می دانی که درتوالت نمی توانی بجز سرپايی کارديگری بکنی. پس فقط به خوردن چای وآب غذا، آن هم درحال سرپايی قناعت می کنی.در عوض ميتوانی راحت به خواب بروی بدون اين که زانوانت خم شوند. گر چه تمام خوابها همراه باکابوس اند. بيشتر خوابها به اين جا ختم ميشود که هرجايی که می روي، خانه فاميل ودوستان و... ديگران با تو شوخی می کنند و تو نمی توانی بنشينی. هرچه خواهش می کنی حداقل يک صندلی به تو بدهند تا بتوانی با دستانی که در بند گذاشته اند بنشيني، کسی به حرف تو گوش نمی دهد.

وقتی خون به مغز کم می رسد اين کابوس ها شدت بيشتر پيدا می کنند تاجايی که باافراد ديگری که در کنارت ايستاده اند مشغول صحبت می شوی. بازجوها که اين مراحل را می شناختند، به نگهبانان مأموريت می دادند که برای بيرون کشيدن اطلاعات، وارد صحبت های(هذيانی) زندانی بشوند. و جالب اين بود ( که لااقل به تجربه خود من ) زندانی حتی در اوج خستگی و هذيان گويی که در کابوس هايش با ديگران داشت، می فهميد که بازجو به سراغش آمده وبا پچ پچ به ديگری ياد می دهد که چيزهايی از او بپرسد. ودراينجا زندانی بی آن که پروائی داشته باشد، پاسخ های دلخواه خود را با فحش های رکيک به بازجو و نگهبان می گفت.او ميدانست که آنها می دانند او در حال کابوس ديدن است و اين کار جان و تن خسته زندانی را آرام ميکرد، به او نيرو ميداد، با همه بی حالی اين حس شادی بخش راآرام آرام مزه ميکرد. او فراموش نمی کرد که همين ها رفقايش را کشته اند. اين کار و اين بازجويی می توانست در مراحل مختلف تاساعت ها طول بکشد.

درسلول های ٢۰٩ بسته به پرونده و مراحل بازجويي، زندانی در سلول تکی يا در سلول های چند نفره همراه با زندانيان ديگر به سرمی برد.ازهمان ابتدا زندانی با ضرب وشتم و تذکر نگهبانان بند يادمی گرفت که وقتی نگهبان ميخواهد وارد اتاق شود رو به ديوار بنشيند. حق در زدن ندارد واگر به چيزی احتياج داشته باشد ( مثلا رفتن به بهداری يا...) بايد از پايين در، قطعه کارتنی را که به صورت فلش بريده شده بود، بيرون بگذارد. نرمش و ورزش درسلول ممنوع بود. نخ تابيدن ممنوع بود. رفتن به بهداری با تشخيص نگهبان مربوطه صورت می گرفت. بعضی ازنگهبانان درپاسخ درخواست زندانی برای رفتن به بهداري، می گفتند: تو که هنوز سرپايي؟ هر وقت دراز کشيدی و نتونستی تکان بخوري، می تونی به بهداری بری. بعد از گذشتن از هفت خوان رستم، وقتی به بهداری می رسيدي، اگر احتياج به آمپول می شد معمولا چندين نگهبان روی تو آزمايش می کردند و وقتی به سلول برمی گشتی يا دربيمارستان بستری می شدی هردو دستت از جای آمپولهايی که به اشتباه، به رگ نرفته تزريق می شد، کبود بود. گاهي، نيمه شب ها، صدای فحاشی نگهبان و صدای دويدن وخبرکردن بقيه نگهبانان و بعد صدای کشيدن جسدی روی زمين، همراه با ناسزا گفتن ها، سکوت شب رامی شکست که حکايت ازخودکشی زندانی زير بازجويی داشت. زندانی زيربازجويی معمولاً با احتمال لو رفتن اطلاعات و يا غيرقابل تحمل بودن شرايط، با وسايلی ابتدايی مانند شيشه عينک، شيشه ساعت يا تکه سيمی که از توری مشبک مقابل رادياتور جدا می کرد، يکی از رگهای دست يا پای خود را قطع می کرد. اما اگر زندانی زنده می ماند حتما زير فشار می رفت تا دليل اين کاررا به بازجو بگويد.

هفته ای يک بار، روزهای جمعه، "فروشگاه" می آمد و يک بسته جيره سيگار به زندانی می فروخت و هردو هفته يک بار، درصورت نياز، مسواک و خميردندان می فروخت و جيره صابون و پودر لباسشويی زندانی را می داد. جز روزهای جمعه، زندانی معمولاً از صبح زود تا عصر بعد ازشام، منتظر بازجويی است وهروقت صدای پای نگهبان درراهرو سلول او شنيده می شود، دلشوره او بيشتر می شود. چراکه بازجويی معمولاً با زيرزمين رفتن وشلاق خوردن و يا حداقل، مشت ولگد بازجو همراه خواهد بود.

متهم شعبه ٦ ( مسؤول رسيدگی به سازمانهای چپ سرنگونی طلب) ازلحظه دستگيری می دانست که احتمال اعدام او زياد است و اين سؤال که آيا شانس زنده ماندن خواهد داشت يا نه ، همواره ذهن اش را آزار می داد و فشارهای همه جانبه زير بازجويی که از او تنها تسليم محض را می خواهد امکان مانوری برای او نمی گذاشت. هرحرکتی می توانست نشانه سرموضع بودن زندانی قلم داد شود، اين چيزی بود که هم زندانی می دانست و هم بازجو. بند ٢۰٩ بوی خاصی داشت. بوی چرک وخون که با بوی داروهای پانسمان درهم آميخته بود.

باوجود همه اين شرايط، زندگی ومقاومت به آرامی وپيوسته جريان داشت. زندانی از کوچک ترين غفلت بازجو استفاده می کرد تا خودکاری بدست بياورد. اگر سوزن ته گردی جايی می ديد، به يک ترتيبی آن رابرمی داشت، برای حل کردن جدول وبازی با ديگر همسلولی ها بهترين وسيله بود. در خفا نخ جورابش را می تابيد تا بتواند لباس های شسته شده اش را آويزان کند. با روزنامه های باطله و نايلونهای نان لوله های باريکی درست می کرد تااز آنها زير دستشويی قفسه ای درست کند تا ظروف خود وديگران را در آن جابگذارد. با تنها شدن زندانی روزنامه او هم قطع می شد. کافی بود هربارکه به حمام می رود زير سطل آشغال رانگاه کند. ديگران برای او و زندانيان ديگری که تنها هستند، بخشهايی از روزنامه هارا بريده و آنجا گذاشته اند تا دور از چشم نگهبان محفوظ بماند.

زندانی در قدم زدن های متوالی درطی روز سعی می کند همه چيز را درباره پرونده خود
مرورکند. ساعاتی را به خواندن اشعاری در حافظه می گذراند. شب ها اگر ماه از پنجره ديده می شو ، با فکر ارتباط با جهان خارج و انسانهای ديگری که مثل او ماه را می نگرند، مشت اش را به سوی ماه گره می کند. گاهی شبها در گوشه سلول می نشيند و به آهنگی فی البداهه می خواند: " بنمای رخ که باغ گلستانم آرزوست ... زين همرهان سست عنا صر دلم گرفت ... کز ديو ودد ملولم وانسانم آرزوست ..." هيچ تماشاگری درکار نيست. می داند که برای رفقايش که به خاک افتاده اند، نيزهيچ تماشاگری وجود نداشت. بااين حال می خندد و دلش غنج می رود، می داند که سرپاست، می داند که باهمه رفقايش، باهمه انسانها، باماه، عهد بسته است.

دراواسط سال ٦٣ وقتی بعد از شام وسيگار، که نگهبان روشن می کرد، مثل هميشه مشغول قدم زدن در سلولم ( سلول شماره ٦٨ ) بودم، هوا تقريبا تاريک شده بود، چندين ماه بود که ديگر تنها شده بودم، ناگهان صدايی از دوردست به گوشم رسيد که شبيه بشکن بود. تاآن موقع صدای فرياد يا صدای سوت يا صدای آرام ترنم ترانه ای را شنيده بودم ولی اين اولين بار بود که صدای بشکن می شنيدم، تنها يک بشکن. در گوشه سلول روبروی در نشستم از آنجا می توانستم زير دررا ببينم و حضور نگهبان را بهتر متو جه شوم. به ترديد افتادم که آيا صدای بشکن بوده يا چيز ديگري، سکوت طولی نکشيد. صدای بشکن ديگری از مسافتی نزديک تر به گوش رسيد، اين بار دوبار پشت سرهم. بی اختيار لبخند می زدم: بند ٢۰٩ و بشکن! و اين بار با دوضرب!

شايد دو زندانی بودند که به اين شکل به هم پيام می دادند و حضور خود را اعلام می کردند. بااين همه احساس خوبی به آدم می داد، احساسی که به ندرت در آنجا سراغ آدم می آيد. از صبح تاشب منتظر بازجويی و رو شدن مسايلت هستی و به قول معروف زير زبانت هميشه تلخ است. داشتم فکر می کردم که با چه ريتمی پاسخ بشکن ها را بدهم که صدای شمرده سه بشکن از فاصله ای نه چندان دور به گوش رسيد. آماده بودم، باکمی مکث، دوبار پشت سرهم وباکمی مکث يک ضرب آخر را زدم. حالا ديگر بلندشده بودم راه می رفتم. از شدت هيجان به سرعت قدمهايم افزوده می شد. چه اتفاقی! عجب صفايی!

طولی نکشيد که صدای بشکن ديگری باچند ضرب پاسخ داد. دوباره نشستم، می خواستم کاملا واقعه ای که رخ داده را هضم کنم. صدای بشکن ها باکمی سکوت ادامه داشت هربشکنی باضربات خاصی اجرا می شد ومثل ديگری نبود. به خاطر نمی آورم، در مجموع شايد بيش از ده بار از دور و نزديک به هم پاسخ دادند. فردای آن روز بعد ازشام و سيگار، در گوشه سلول نشسته بودم و بی صبرانه منتظربودم. می دانستم رفقای ناشناخته وناديده ام همگی منتظرند. بالاخره تک ضرب بشکن شليک شد وضربات ديگر سکوت ٢۰٩را شکافت. نوبت من بود. باقدرت هرچه بيشتر سومين ضربه را زدم. منتظر پاسخها شدم. همچنان پيش می رفت، بيش از روز گذشته بود حد اقل چهار يا پنج نفر ديگر وارد بشکن زنی شده بودند. روز بعد، همه اش می ديدم چه حس شادمانه ای به من دست داده واصلاً مرا ترکم نمی کند. با خود می گفتم ٢۰٩ را به سرشان آوارکرده ايم.

می دانستم همه آنها که بشکن زده اند شادند و بعد نتيجه می گرفتم که همه ٢۰٩ بشکن ها راشنيده اند و همه آنها مطمئنا لبخندی به لب آورده اند. وعجب مهری به در و ديواره رعب ووحشت زده شد! روزهای بعد هم به همين صورت و با همين هيجان ادامه پيدا کرد تا بعداز شايد يک هفته، نگهبانها که بسيج شده بودند، يکی ازراهروهای وسطی را انتخاب کردند وفکر می کنم همه را بيرون کشيدند، آنهارا می زدند که صدای فريادشان را همه بشنوند، به احتمال زياد با چوب. بعد از آن، دريچه های همه سلولها را باز می کردند نگاهی به درون می انداختند وباخشم دريچه را به هم می کوبيدند ولی فايده نداشت فضای رعب و وحشت ٢۰٩ ترک برداشته بود.

امروز که به اين خاطره می انديشم به ياد می آورم که چگونه هيچکدام ازما از خود نپرسيد چه کسی شروع کرد؟ چرا من پنجمی هستم ياهشتمي؟ و چرا بدون هيچ شناختی چنين همبسته شدم؟ به ياد می آورم آن روزها هرکسی که سرموضعی بود برايمان عزيز ورفيق وقابل اعتماد بود، فرق نمی کرد رنجبري، پيکاري، رزمندگاني، اقليتي، سربدار، مجاهد، راه کارگری يا سهندي؛ همه با هم همدلی داشتند.

امروز که به اين خاطره می انديشم احساس می کنم که سلامی دوباره بايد داد، به همه رفقای ناديده که آن حرکت زيبا را شروع کردند و تا پايان ادامه دادند. سلامی دوباره بايد داد به همه آنها که آن روز تنبيه شدند؛ به همه آنها که صدای بشکن را شنيدند ولبخند زدند؛سلامی دوباره بايد داد به ياران به شمع های خاموش و سلامی دوباره بايد داد به همه آنها که همچنان از ديو ودد ملولند وانسان شان آرزوست.

برچسب‌ها:


برای تقويت حافظه در کريسمس

برنده سکس و سیتی

http://www.roshangari.net/
روشنگری. کريسمس و سال نو مسيحی بر همه آنها که اين روزها را جشن ميگيرند و بر همه آنها که اين روزها را جشن نميگيرند مبارک باشد، و بر همه آنها که روزگار مردم ايران و جهان را سياه ميکنند، دموکراسی و آزادی و حقوق مردم را لگد مال ميکنند، ميليون ها نفر را به زندگی در حسرت و حرمان مادی و معنوی محکوم کرده و برای مردم جنگ و ناامنی سياسی و اجتماعی می آفرينند مبارک نباشد، چه اين روزها را جشن بگيرند، چه نگيرند.

در آستانه سال نو دانيل کورتزمن در وبلاگ نيويورک تايمز برخی از اظهارنظرها و وقايع جالب سال گذشته در آمريکا را جمع آوری کرده وقهرمانان و برندگانی تعيين کرده است. برخی از موارد برای تقويت حافظه و اطلاعات عمومي، بويژه در رابطه با سياستمداران مفيد است. مخصوصا که در ايران هم رقابت انتخاباتی در جريان است و سياستمداران حاکم در ايران اگرچه از ابزار زور عريان استفاده ميکنند، ولی در حقه بازی های سياسی که مواردی از آن در ليست زير آمده دست استادان آمريکايی را از پشت بسته اند.

برنده جايزه جرج اورول سال: کی بود کی بود من نبودم
اين جايزه را کورتزمن به کارل رو مشاور شياد قبلی جرج بوش داده و او را به خاطر ,برجسته ترين دستاورد در تجديد نظر طلبی تاريخی, تحسين کرده است. اظهارات کارل رو بعد از اينکه کار جنگ عراق به رسوايی کشيده شد به عنوان نمونه اين دستاورد نقل شده است. رو که از مدافعان سرسخت جنگ بود و به عنوان مشاور انتخاباتی بوش او را به مثابه قهرمان جنگی به پيروزی رسانده بود، وقتی کار جنگ به رسوايی کشيد، گفت اين سنای تحت کنترل دموکرات ها بود که با تصويب لايحه جنگی در سال 2002 جرج بوش را مجبور کرد وقتی هنوز آمادگی وجود نداشت، به عراق حمله کند. او اضافه کرد موضع کاخ سفيد اين بود که در آستانه انتخابات مساله جنگ را نبايد سياسی کرد. آندرو کارد مسوول وقت کاخ سفيد وقتی اين حرف ها را شنيد، خنديد و گفت: زبان کارل رو گاهی جلوتر از مغزش کار ميکند.

کورتزمن بيل کلينتون را به عنوان رقيب شکست خورده کارل رو در مسابقه دريافت جايزه اورول معرفی کرده است. به خاطر اينکه او هم ادعا کرد از آغاز با جنگ عراق مخالف بود. علت شکست کلينتون در مسابقه اين است که: ,درمورد کلينتون، خوشبختانه فقط زبانش جلوتر از مغزش کار کرد.,
به هرحال دموکرات ها اين شانس را داشتند که خودشان در قدرت نبودند و کار را به بوش واگذار کردند.اما شانس باعث شده است که کورتزمن کارل رو را در مقام اول قرار بدهد.

بهترين مناظره سال. 11 سپتامبر هم مثل جنگ برای عده ای نعمت بود
کورتز من بهترين مناظره را به جوزف بايدن نسبت داده ست. بايدن در مورد نامزد حزب جمهوريخواه رودی جوليانی گفت: , منظورم اين است که وقتی به رودی جوليانی گوش کنيد فقط سه چيز در هر جمله او هست – يک اسم، يک فعل و 11 سپتامبر، هيچ چيز ديگر وجود ندارد.,
رودی جوليانی که خود توسط کورتزمن به عنوان بهترين معرف سندروم 11 سپتامبر معرفی شده است، شاهد مثال را به دست داده است. يک بار خبرنگاری ازاو پرسيد چرا او هنگام کارزار انتخاباتی سخنرانی اش را قطع کرده و با تلفن با همسرش صحبت ميکند. جوليانی پاسخ داد:, کاملا صادقانه بگويم، از 11 سپتامبر ببعد هروقت با هواپيما سفر ميکنيم، با هم صحبت کرده و اين واقعيت را مورد تاکيد قرار ميدهيم که همديگر را دوست داريم.,

برنده آن نوع افشاگری که تعجبی بر نمی انگيزد. سوابق حلقه های نور دور سر احمدی نژاد در نيويورک
کورتزمن به عنوان نفر اول در اين نوع افشاگري، دنيس کو شينيک را برگزيده که اتفاقا آدم بدی هم نيست و با جنگ به واقع مخالفت کرده است، ولی در آن بارگاه بالای سياست بدون تقلب که نميتوان راه يافت. کو شينيک مدعی ارتباط با UFO، يعنی بشقاب پرنده هايی است که ميگويند از دنيايی که حتما از دنيای ما بهتر است می آيند. اظهارات کوشينيک که او را درمسابقه برنده کرداين است که او بنا بر تصديق شرلی مک لين هنرپيشه آمريکايی يک بارگفت با پرواز يک جسم سه گوش ماوراء زمينی در بالای سرش ,در قلبش حس کرد تماس هايی برقرار شد و در مغزش دستورالعمل هايی شنيد., شايد نورهايی که احمدی نژاد در نيويورک ديده بود ربطی به همين بشقاب پرنده ها داشته باشد. مثل اينکه مرکز معجزه، مقر شيطان بزرگ از آب در آمده است نه چاه جمکران.
به هر حال ديويد لترمن، چهره مشهور تلويزيونی با شنيدن اين مطلب گفت , دنيس کوشينيک شبيه آن تيپ هايی به نظر نمی رسد که UFO می بينند، او از آن تيپ هايی به نظر ميرسد که آدم انتظار دارد از UFO بيرون بيايند., دنيس کوشی نيک تقريبا مسن است و ازدواج او با يک زن جوان زيبا موضوع مزاح محافل سياسی است.

بهترين دستاويز برای کمدی.همجنسگرای ضد هممجنسگرا
لاری کرگ در اين رابطه رتبه اول را حاصل کرده است. اين همان سناتور جمهوريخواه ضد همجنس گرايان است که در يک توالت عمومی مچش باز شد، وقتی که داشت به مردی در توالت پهلويی علامت ميداد که او را ,بلند کند, و آن مرد پليس از آب در آمد و دستبند به دست او زد. لاری کرگ اول استعفا داد و بعد استعفايش را پس گرفت .شومن های مشهور آمريکايی مثل ديولترمن، جی لنون، کونان او برايان ، جيمی کيمل با دستاويز قرار دادن رياکاری اين سناتور متظاهر به مخالفت با همجنسگرايی روزها و شب ها برنامه خود را پر کردند.

بهترين ,سکس در سيتی,.
[سکس در سيتی نام يک سری تلويزيونی بسيار پربيننده است.,
اين امتياز مفرح را کورتزمن به رودی جوليانی داده است. در سال گذشته خبر رابطه خارج از ازدواج جوليانی هنگام فرمانداری نيويورک،از جمله خبرهای پر سرو صدای رسانه ای بود. کورتزمن به خاطر مفت و مجانی بودن سکس آقای جوليانی در سيتي، او را برگزيده است. البته مفت و مجانی برای خودش و گران برای مردم. او هزينه های امنيتی برای سفرهای عاشقانه به ويلای معشوقش را از جيب ماليات دهندگان می پرداخت، بعد برای پنهان کردن اين کار، هزينه ها را به نام بنگاه های مجعول می نوشت، ضمنا اداره پليس نيويورک را موظف کرده بود که در نقش سرويس تاکسی خصوصی عمل کرده و شوفری معشوق او را برعهده بگيرد و سگ او را در شهر بگرداند.

نفر اول در جوک نامناسب. شوهر بدسابقه خانم کلينتون و رابطه آن با تعقيب اسامه بن لادن
هيلاری کلينتون در اين مسابقه برنده شد و کورتزمن او را به عنوان نمونه برجسته برگزيده تانشان دهد کار جوک گفتن را بايد به حرفه ای هاسپرد. خانم کلينتون در واکنش به اين سوال که آيا او قادر است با آدم های شروری مثل بن لادن دست و پنجه نرم کند، نيشخندی زد و گفت: , آيا در پيشينه ی من چيزی هست که مرا در برخورد با مردان بد و شرور مجهز کند؟,. کمدين آمريکايی کنان اوبرايان از اين جوک خانم کلينتون چنين نتيجه گيری کرد: ,شايد اين امر نشان بدهد چراهيلاری برای پيداکردن بن لادن توی سينه خانم های دم دست نگاه ميکند.,

اطلاعاتی که بدون آنها ميتوانستيم زندگی کنيم. رابطه اوضاع تختخواب نامزدها و جلب رای
در اين مورد نفر اول ميشله زن بارک اوباماست که گفته است نفس صبحگاهی شوهرش آنقدر بد است که بچه ها مايل نيستند به تخت آنها بيايند و با او ور بروند: , خيلی خرخرو و بدبوست,. رقيب ميشله در اين مسابقه سناتور جان ادواردز است که گفته است کمر همسرش هنگام عشق بازی شکسته است.به راستی برای جلب رای چه کاری هست که سياستمداران از آن ابا داشته باشند؟

نفر اول رفوزگی در امتحان حقوق شهروندی
ميتوان حدس است اين مقام را چه کسی برده است: ديک چنی. کارنامه چنی آنقدر افتضاح است که امتحان کنندگان از فرط فراوانی دچار کمبود ميشوند. اما گزينش او در وبلاگ نيويورک تايمز توسط کورتزمن، به اين علت است که او حاضر نشد سوابق و اسناد دفترش را به آرشيوملی بدهد وادعا کرد دفتر معاون رئيس جمهور جزء حوزه اجرايی نيست، بلکه بخشی از حوزه قانونگزاری است!! بعد هم افشا شد که چنی يک سيستم ثبت اسناد برای خودش اختراع کرده و روی آن نوشته است: , به مثابه اسناد سری, و برای اينکه اسناد روزانه اش از نظارت مصون بماند، چندين صندوق ايمنی به بزرگی يک آدم دارد که بقيه اسرارش را در آن مخفی ميکند، يا آنطور که کورتزمن نوشته در صورت لزوم آنها را به عنوان واتر بورد به کار بگيرد.[ Waterboardاشاره به نوعی شکنجه که در افشاگری های اخير معلوم شد در زندان های غيرقانونی CIA به کار گرفته ميشود.]

رقيب ديک چنی در اين مسابقه سخنگوی کاخ سفيد دينا پرينو بود که تاييد کرد هرگز چيزی در مورد بحران موشکی کوبا نشنيده است.او گفت , بايد به کوبا و موشک ارتباط داشته باشد، مطمئنا,

بی مهره ترين: رقبای اصلاح طلبان ايران
برنده را براحتی ميتوان حدس زد. اگر در ايران بود اصلاح طلبان و شخص خاتمی انتخاب ميشدند، و در آمريکا البته حزب دموکرات.به گفته کورتزمن دموکرات ها که ميگويند در پايان دادن به جنگ مصمم هستند، هميشه اول يک سری لوايح که لازم الاجرا نيست تصويب ميکنند و يک پيژاما پارتی برگزار ميکنند، تا بلافاصله بعد از آن زير طرح های بودجه جنگی که دو ميليارد دلار درهفته خرج دارد، يک مهر لاستيکی بکوبند. درجه مقبوليت آنها به سطح 11 درصد رسيده است که پائين تر از مايکل جکسون، 25 درصد، و او جی سيمپسون، 29 درصد، است. بيل ماهر در اين مورد به مزاح گفت: اين رقم , جايی را که قرار بود ستون فقرات آن ها باشد منجمد ميکند,

بيگانه ترين ها
اين گزينش مربوط به خبری است که در مورد نوعی پسر عمو بودن ديک چنی و باراک اوباما پخش شد و مربوط به هشت پشت قبلی آنهاست که از در قرن 17 از فرانسه به آمريکا مهاجرت کردند. سخنگوی اوباما در اين مورد گفت: , هرخانواده ای يک Black sheep دارد. black sheep تقريبا معادل همان بز گر يعنی مايه ننگ است.

رقص با ستاره ها
در اين مورد کورتز من رقص کارل رو را انتخاب کرده است که قبلا آن را ديده ايد، دراينجا
http://www.roshangari.com/as/ds.cgi?art=20070405003033.html
کورتزمن هم چنين از ميان آثاری که بوش را دست انداخته دو ويديو را انتخاب کرده، يکی پاسخ بوش به سوالی در مورد اينکه آيا کودکان آمريکايی خوب آموزش می بينند. بوش به اين سوال که در سال 2000 در جريان مبارزه انتخاباتی شده بود، هفت سال بعد گفت:" کودکان ما يادميگيرند چون استانداردها بالاست و نتايج را ارزيابی ميشود."

کورتزمن به عنوان شاهدی بر اينکه کودکان آمريکايی می آموزند ويديوی معروف ملکه زيبايی نوجوانان کارولينای جنوبی را گذاشته است. اين ويديو در سال گذشته يکی از ويديو های پر بيننده در ميان جوانان اروپا و آمريکا بودو تنها در يوتيوب بيش از يک ميليون نفر آن را ديدند. از لورن کيتلين [عکس صفحه اول] در جريان مسابقه سوال کردند:از هر 5 آمريکايی يک نفر نمی تواند نشان بدهد که آمريکا کجای نقشه قرار گرفته است. فکر ميکنی علت آن چيست؟ او جوابی داد که اين دختر 18 ساله را به شهرت جهانی رساند. از اين قرار:
, من شخصا فکر ميکنم آمريکايی های ايالات متحده نميتوانند اين کار را بکنند چون، م...م.. بعضی از مردم اونجا، در ملت ما نقشه ندارند، م..م، و من فکر ميکنم م...م... آموزش ما مثل شبيه، م..م.. آفريقای جنوبی و، م..م..، عراق و هرجای ديگر مثل، من فکر ميکنم که آنها بايد، م..م.. آموزش ما در اينجا در ايالات متحده بايد به ايالات متحده کمک کند، م..م..، بايد به آفريقای جنوبی کمک کند و بايد به عراق و کشورهای آسيايی کمک کند، تا ما قادر باشيم آينده مان را بسازيم.

ويديو را که لينکش همين زير آمده است ببينيد. ولی گناه را به گردن اين دختر زيبا نيندازيد. او آموزش ديده، آموزش دهنده که نيست. به هرحال بعدا او را دوباره به برنامه آوردند و جملات ساده ای را که بنا بر قاعده بايد گفت به او ياد داده بودند تا حرف هايی را که قبلا زده بود اصلاح کند. اکنون نيز روزانه 25000 ميگيرد و به عنوان مدل برای دونالد ترامپ کار ميکند. علاوه بر او تعداد زيادی نيز به خاطر اين پاسخ ثروتمند شدند. مثلا همين جملات بالا را روی تی شرت هايی نوشته اند و در اينترنت به فروش برسانند. به هر حال او نامزد مناسبی برای جانشينی خانم دينا پرينو است. هردو زيبا هستند و هردو "معصومانه" کم اطلاع. بنابراين ميتواند يک آينده درخشان سياسی هم داشته باشد.


ويديوی ميس تين کارولينای جنوبی
http://www.youtube.com/watch?v=C8QDlPX9Y3g

برچسب‌ها:



برچسب‌ها:


فراخوان به آكسيون درلندن

طی دو هفته اخیر و در آستانه ۱۶ آذر (روز دانشجو)، مامورین سرکوبگر نظام با یورش گسترده بردانشگاه ها و منازل دانشجویان، ده ها تن از فعالین چپ و آزادی خواه جنبش دانشجویی را دستگیر کرده اند.

فعالانی هم چون: ۱- میلاد معینی ۲- بهرنگ زندی ۳- حامد محمدی ۴- آرش پاکزاد ۵- حسن معارفی ۶- انوشه آزادفر ۷- ایلناز جمشیدی ۸- مهدی گرایلو ۹- نادراحسنی ۱۰- سعید حبیبی۱۱- بهروز کریمی زاده ۱۲- کیوان امیری الیاسی ۱۳- نسیم سلطان بیگی ۱۴- علی سالم ۱۵- محسن غمین ۱۶- روزبه صف شکن ۱۷- روزبهان امیری ۱۸- یاسر(صدرا) پیر حیاتی ۱۹- سعید آقام علی ۲۰- علی کلائی ۲۱- امیر مهرزاد ۲۲- هادی سالاری ۲۳- فرشید فرهادی آهنگران ۲۴- امیر آقایی ۲۵- میلاد عمرانی ۲۶- یونس میرحسینی ۲۷- سروش هاشم پور ۲۸- سارا خادمی ۲۹- شوان مریخی ۳۰- رضا عرب ۳۱- پارسا کرمانجیان ۳۲- عابد توانچه ۳۳- سعید آقاخانی ۳۴- مجید اشرف نژاد ۳۵- پیمان پیران ۳۶- فرشاد دوستی پور ۳۷- سهراب کریمی ۳۸- جواد علی زاده، 39- مهدی الهیاری 40- نیما نحوی ... توسط نیروی انتظامی و امنیتی حکومت دستگیر، و در زندان زیر شکنجه قرار گرفته اند. حکومت اسلامی ایران، برای سرکوب اعتراضات دانشجویان مبارز و عدالت خواه، حکومت نظامی اعلام نشده ای را در دانشگاه ها و اطراف این مراکز علمی برقرار کرده است.

در اعتراض به گسترش موج سرکوب وبرای اعلام همبستگی با مبارزه دانشجویان٬ صدای فریاد و اعتراضمان را علیه جمهوری اسلامی بلند کنیم و یکصدا خواستار آزادی فوری همه دانشجویان دستگیر شده و کلیه زندانیان سیاسی شویم۔ از شما ايرانيان ساكن انگليس دعوت ميكنيم كه در اكسيونى كه بهمين مناسبت و با خواست آزادى فورى دانشجويان و تمام زندانيان سياسى برگزار ميشود شركت كنيد۔

زمان: شنبه 22 دسامبر 2007 ساعت 2:30 تا 4 بعد از ظهر

مكان: در مقابل سرویس جهانی رادیو بى بى سى٬ لندن

BBC Bush House, Strand, London WC2B 4PH

Nearest Tube Station: Holborn, (Piccadilly & Central Lines)

سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر)- انگلستان

برچسب‌ها:


اقدام متحد

کارزار پشتیبانی از دانشجویان چپ و آزادی خواه سراسر ایران

(به دفاع از دانشجویان چپ و آزادی خواه برخیزیم!)

جنبش دانشجویی ایران رسالت تاریخی خود را در پیشتازی مبارزه علیه دیکتاتوری و اختناق باز می یابد. تاکید جریان چپ جنبش دانشجویی، در پیوند با مبارزه طبقه کارگر و جنبش رهایی زن و سایر جنبش های پیشرو در جامعه، با برافراشتن پرچم مطالبات رادیکال، ندای آزادی و برابری و فریاد «نه به جنگ، دانشگاه پادگان نیست»،رادیکالیزه شدن این جنبش، بشارت رسالتی است که نظام سرمایه داری اسلامی ایران را به وحشت انداخته است. وحشت از پیوند و رشد جنبش های پیشرو و آزادی خواهانه سراپای حکومت اسلامی را در نوردیده و اکنون چکمه پوشان نیروی انتظامی، امنیتی، بسیجی، سپاهی و لباس شخصی را به دانشگاه ها و خیابان ها فرستاده است تا هرگونه ندای آزادی خواهی را در نطفه خفه کنند و پیشروان سوسیالیست و برابری طلب جنبش دانشجویی را به درون زندان ها بکشانند.

طی چند روز اخیر و در آستانه ۱۶ آذر (روز دانشجو)، مامورین سرکوبگرنظام با یورش گسترده بردانشگاه ها و منازل دانشجویان، ده ها تن از فعالین چپ و آزادی خواه جنبش دانشجویی را دستگیر کرده اند.

فعالانی هم چون: مهدی گرایلو، نادر احسنی، انوشه آزادبر، کیوان امیری الیاسی، بهروز کریمی زاده، ایلناز جمشیدی، عابد توانچه، فرشید فرهادی آهنگران، نسیم سلطان بیگی، اوختای حسینی، مهسا محبی، بهرنگ زندی و... چندین چهره دیگر از فعالین چپ دانشجویی توسط نیروی انتظامی و امنیتی حکومت دستگیر، و در زندان زیر شکنجه قرار گرفته اند. حکومت اسلامی ایران، برای سرکوب اعتراضات دانشجویان مبارز و عدالت خواه، حکومت نظامی اعلام نشده ای را در دانشگاه ها و اطراف این مراکز علمی برقرار کرده است.

اما جنبش دانشجویی، یورش وحشیانه و موج سرکوب گسترده حکومت را بدون پاسخ نگذاشته است. در درون تعدادی از دانشگاه های سراسر ایران، علیه این یورش سرکوبگرانه حکومت، تجمع اعتراضی برپا شده است. سخنرانان این تجمعات در گرامی داشت ۱۶ آذر، با طرح مطالبات و خواست های خویش، به ویژه بر آزادی همه فعالین دستگیر شدگان حوادث اخیر، همچنین بر آزادی دستگیرشدگان فعالان زنان و جنبش کارگری، بار دیگر بر اتحاد و همبستگی و پیوند خود با جنبش کارگران و زنان و مردم مبارز تاکید کردند.

حکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی در ایران، کشكمش اتمی و تهدیدات آمریکا را مستمسکی برای تعرض سبعانه و سرکوب کارگران، دانشجویان، زنان و فعالان ملل تحت ستم و حرکت های اعتراضی قرار داده و جامعه ایران را برای مردم آزادی خواه به یک جهنم سوزانی تبدیل کرده است. ندای آزادی خواهانه دانشجویان مبارز با سرکوب وحشیانه پلیس مواجه شده و فعالین آن به زندان کشیده اند. کارگران ایران نه تنها از حق تشکل مستقل و اعتصابات و اجتماعات اعتراضی محروم هستند، بلکه حتی دستمزد ناچیز آن ها با تاخیر چند ماهه نیز پرداخت نمی شود. ده ها تن از فعالین کارگری، پشت میله های زندان قرار دارند. آپارتاید جنسی، جمعیت میلیونی زنان ایران را از هر گونه حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی محروم کرده است. هزاران کودک در ایران، بدون سرپرست در خیابان ها سرکردانند و در سنین ابتدائی زندگی شان دچار آسیب ها و بیماری های سخت روحی و جسمی می شوند. صدها هزار کودک کار به دلیل فقر و نداری والدین شان از تحصیل محروم مانده و اجبارا به کارهای سخت و مضر روی آورده اند. کارگران و مهاجرین افغانی، علیرغم میل خود به میان جنگ و ویرانی افغانستان کوچ داده می شوند و...

در چنین شرایطی، جنبش دانشجویی، نسبت به این همه مسایل و مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بی تفاوت نبوده و عکس العمل شایسته سیاسی و اجتماعی خود را در مقابل این همه وحشی گری های حکومت اسلامی نشان داده است.

مردم آزادی خواه، سازمان ها وتشکل های چپ و دمکراتیک و کارگری!

ما سازمان ها و احزاب آزادی خواه، چپ، انسان دوست و کمونیست، نهادها و کانون های دمکراتیک و همچنین فعالین منفرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانی در خارج از کشور، بر این باوریم که نظام فاشیستی حاکم در ایران نمی تواند، خواسته های آزادی خواهانه نیروهای درگیر در مبارزه طبقاتی را به اجراء در آورد. ما بر این باوریم که تنها با سرنگونی آگاهانه این نظم توسط جنبش های اجتماعی و مردم محروم و آزادی خواه ایران است که این خواسته ها جامعه عمل خواهد پوشید.

زندانی کردن فعالین برابری طلب، آزادی خواه و سوسیالیست جنبش دانشجویی، تنها بخشی از یورش افسارگسیخته حکومت اسلامی در به اسارت کشیدن و زیرپا گذاشتن حقوق اولیه کارگران، زنان و مردم آزادی خواه و تحت ستم ایران است. بگذارید در یک اقدام گسترده و مشترک همه نیروهای آزادی خواه ایران در خارج کشور با هدف افشای جنایات حکومت اسلامی و با هدف جلب و حمایت پشتیبانی بین المللی، بانگ رسای مبارزه بر حق دانشجویان، مطالبات کارگران، زنان و مردم آزادی خواه ایران را بار دیگر به گوش جهانیان برسانیم؛ و نهادهای بین المللی مدافع حقوق کارگری، سازمان های مترقی و انسان دوست، سازمان ها و احزاب چپ، کانون های نویسندگان و روزنامه نگاران، تشکل های دانشجویی، اساتید آزادی خواه دانشگاه ها و... را فرا بخوانیم که سیاست غیرانسانی حکومت اسلامی را محکوم کنند و هم صدا با ما، خواست های زیر را بر این حکومت تحمیل نماییم:

1- سیاست سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در قبال جنبش دانشجویی را قاطعانه محکوم می کنیم؛

2- آزادی بدون قید و شرط همه فعالین جنبش دانشجویی دستگیر شده در روزهای اخیر؛

3- ممنوعیت ورود نیروهای امنیتی به دانشگاه ها و پایان دادن به تعقیب و آزار و اذیت فعالین و رهبران دانشجویی؛

4- بر چیدن کمیته های انضباطی و پایان دادن به احضار دانشجویان به این کمیته ها، بازگشت به تحصیل کلیه دانشجویانی که تاکنون اخراج و محروم از تحصیل شده اند؛

5- برسمیت شناختن آزادی بیان و تشکل مستقل برای کارگران، دانشجویان، زنان، نویسندگان و...؛

6- آزادی بدون قید و شرط محمود صالحی، منصور اسانلو، ابراهیم مددی و ... و فعالین جنبش رهایی زن و همه زندانیان سیاسی.

***

لیست امضای سازمان ها و احزاب، کانون ها و نهادها، رسانه ها و افراد

* سازمان ها و احزاب سیاسی:

- نمایندگی کومه له در خارج کشور

- اتحاد چپ کارگری ایران

- کمیته خارج از کشور حزب کمونیست ایران

- کمیته تشکیلات سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

- هسته اقلیت info@hasteh.com

لیست دوم:

- اتحاد کمونیست های عراق

- حزب سوسیالیست ایران

- جبهه ملی ایران - بُستن (ایالات متحده آمریکا)

- حزب رنجبران ایران

- اتحاد چپ ایرانیان - واشنگتن (ایالات متحده آمریکا)

- فعالین حزب کمونیست ایران (مارکسیست - لنینیست - مائوئیست) - خارج از کشور

... ادامه دارد

* کانون ها و نهادهای دمکراتیک:

1 - کانون فرهنگی و پژوهشی بامداد - استکهلم

2 - شورای هماهنگی ایرانیان هامبورک

3 - کمیته همبستگی با کارگران ایران - هامبورک

3- کانون سیاسی پناهندگان (مونستر / آلمان)

4- کمیته بین المللی 18 مارس (دفاع و پشتیبانی از زندانیان سیاسی)

5- آسیل کمیته گروه ایران - سوئد

6- انجمن ایرانیان مقیم امئو (سوئد)

7- انجمن بيداری ايرانيان هانوور- آلمان

8- انجمن دفاع از زندانيان سياسی در ایران - انگلستان

9- انجمن فرهنگی و اجتماعی همبستگی - استکهلم

10- انجمن فرهنگی جامعه یارسان در خارج از کشور

11- انجمن فرهنگی ایران همراه (راديو همراه) - گوتنبرگ

12- انجمن فرهنگی و اجتماعی برابری - گوتنبرگ

13- انجمن فرهنگی - اجتماعی دارکوب ، مالمو

14- سازمان دانشجويان دمکرات ايران - امئو (سوئد)

15- سازمان پناهندگی پرايم - هلند

16- فرهنگسرای اندیشه - گوتنبرگ (سوئد)

17 - فرهنگسرای بامداد - مالمو

18- فرهنگ طاولی از مرکز آموزشی ایران - گوتنبرگ

19- مجله انترناسیونال از رادیو فلورا - هانوفر (آلمان )

20- کمپین دفاع از مبارزات دموکراتیک مردم ایران- انگلستان

21- کمیته تلاش برای رهایی دانشجویان در بند http://komite-talash.blogfa.com/

22- کميته همبستگی استان اوره برو - سوئد

23- هما یش زنان ایرانی - هانوفر (آلمان )

24- انجمن پیام ایران

25- کانون دانشجویان ایرانی در هلند

26- انجمن فرهنگی جامعه یارسان در خارج کشور

27- کمیته «نه جمهوری اسلامی، نه به جنگ» - استکهلم

28- شبکه زنان

29- گروه فرهنگ وهنر ایده - گوتنبرگ

30- دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های سراسر ایران

لیست دوم:

31- گروهی از دانشجویان چپ دانشگاه کویین ماری لندن

(A group of left student at Queen Mary university of London)

32- کمیته حمایت از کارگران ایران - نروژ

33- انجمن همبستگی ایران و سوئد - مالمو

34- انجمن همبستگی ایران و سوئد - استکلهم

35- انجمن همبستگی ایران و سوئد - گوتنبرگ

36- انجمن ایرانی رسانه ها در گوتنبرگ(سوئد)

37 – انجمن دفاع از زندانیان سیاسی وعقیدتی در ایران - پاریس

38 - کمیته ایرانیان ضد جنگ - پاریس

... ادامه دارد

* رسانه ها:

1- هييت سر دبيری نشريه آوای زن - سوئد و نروژ http://www.avayezan.com

2- نشریه تریبون زن

3- رادیو صدای حزب کمونیست ایران http://www.cpiran.org

4- راديو آوا - بخش فارسی راديو فلورا - هانوور (آلمان)

5- رادیو همبستگی

6- راديو برابری http://www.radiobarabari.net/

7- رادیو پیشگام http://www.radiopishgam.com/

8- رادیو سپهر- گوتنبرگ (سوئد) http://www.radiosepehr.se

9- راديو صدای زن – ونکوور (کانادا)

10- رادیو همراه - گوتنبرگ

11- راديو همصدا - اسلو (نروژ)

12- سایت ساحل شمال http://www.sahele-shomal.blogspot.com

13- وبلاگ نوآوران http://noawaran.blogspot.com

14- سایت چه باید کرد؟ www.chebayadkard.com

15- هیئت تحریریه سلام دمکرات

16- رادیو صدای نو (سیدنی - استرالیا)

17- سایت خبرگاه www.news-iran.de/khabargah

18- فرهنگ سرای پویا - پاریس

19- رادیو صدای زنان (رادیوی شبکه زنان) www.sedayezanan.org

20- وبلاگ آزادی برابری http://azady-barabary-01.blogspot.com

21- خبر نامه فعالین مازندران http://mbulletin.blogfa.com/

22- سایت لاج ور www.lajvar.se

23- سایت زنان مترقی http://www.pwoiran.com/

24- رادیو پارس http://www.pwoiran.com/radio%20pars.htm

25- رادیو صدای دموکراسی شورایی http://radioshora.org/

لیست دوم:

26- رادیو ده نگی ژنان (رادیو صدای زنان به زبان کردی)

27- سایت صدای آزادی www.sedaeazadi.se

28- سایت اینترنتی پیام http://payamhiwa.blogfa.com

29- سایت ایران تریبون http://www.iran-tribune.com

30- وبلاگ پیام http://payamhiwa.blogfa.com/

31- وبلاک تا آزادی http://assadbeygi.blogfa.com/

32- وبلاگ اعدامی http://edame.blogfa.com/

33- کمیته حمایت از زنان کرد

34- جمعیت مبارزه برای آزادی زنان ایران

35- سایت "هه‌ڵوێست" www.helwist.com

... ادامه دارد

* افراد:

1- سروه محمدی، 2- حسن شمسی، 3- نصرت تیمورزاده، 4- عثمان محمدی، 5- خالد ایسافی، 6- محمد کمالی 7- مسعود شریفی، 8- پریسا امجدی، 9- مجتبی شکیباپور تبریزی (جهان)، 10- مریم عظیمی 11- اردشیر مهرداد 12- بهرام رحمانی 13- شهناز بیات 14- احمد نوین 15- داوود نوائیان 16- مریم اسکویی 17- ارژنگ بامشاد 18- رضا رحمانی 19- یوسف آبخون 20- جلال سعیدی21- مصطفی مصطفائی 22- باقر شکری 23- سمیرا حاجی میرزا 24- فرشید شکری 25- اختر کمانگر 26- جلال محمدنژاد 27- مجتبی نظری 28- 29- اردشیر نظری 30- عصمت طالبی 31- روناک آشناگر 32- داریوش ارجمندی 33- اکبر اغراقی 34- دکتر گلمراد مردای 35- کوکب نظری 36- امیر اصغری نیا 37- علی اکبر شالگونی 38- رضا رئیس دانا 39- منوچهر رادین 40- علی شمس 36- ایرج حیدری 37- عیدی نعمتی 38- زریر جهانگیری 39- فرامرز دادور 40- سیما ریاحی لنگرودی 41- بهروز فراهانی 42- آراز فنی 43- اصغر ایزدی 45- مرجان افتخاری 46- مینا زرین 47- علی دماوندی 48- شهاب شکوهی 49- ستاره عباسی 50- حمید آذر 51- فرخ قهرمانی 52- رضا طالبی 53- نقی ریاحی لنگرودی 54- امیر جواهری لنگرودی 55- خسرو رحیمی 56- زهرا عرفانی 57- طوبی مولودی 58- ستار لقایی 59- محمد رضا شالگونی 60- آرش کمانگر 61- صادق افروز 62- داود شاه نشین 63- روبن مارکاریان 64- جهان فرخی 65- ابراهیم دین خواه 66- نسرین اسکویی 67- کاوه الیاسی 67- شعله ایرانی 68- مطلب انوری 69- سعید افشار 70- عمر محمودی 71- چنور محمودی 72- کاوه احمدی 73- شورش محمودی 74- پروین حسینی 75- ویدا هوشیار 76- پیروز زور چنگ 77- مریم اسکویی 78- حشمت محسنی 79- کیهان صفائی 80- تقی روزبه 81- حسین نقی پور 82- ابراهیم آبخون 83- شکوه ابراهیم زاده 84- یاور اعتماد 85- رشید امین زاده 86- مینا پویا 87- حسن حسام 88- منصور رزاقی 89- شهاب برهان 90- بیژن مهر 91- رامین احمدی 92- رضا چیت ساز 93- آکو انوری 94- سروژ قازاریان 95- محمد حسیبی 96- عرفان مروت جو 97- صالح کریمی 98- ناصح سعیدی 99- ناصر نجفی 100- مهسا موحدی 101- بینا دارب زند 102- هژیر پالاسچی 103- فواد شمس 104- امیر یعقوب علی 105- نوید مومن زاده 106- الناز ناطقی 107- نقی ریاحی لنگرودی 108- سعید اوحدی 109- روزبه فقیهی 110- پروین شکوهی 111- حسین بابایی 112- صدیقه محمدی 113- کریم آسایش 114- اکتایی داراب زند 115- لاله حسین پور 116- علی فیاض 117- مانوئل 118- محسن توفیقیان 119- پرویز جواهری 120- رضا سپیدرودی 121- کریم خوش عقیده 122- محسن کیا 123- محمد محمدی 124- 125- علی احمدی 126- محمد تجلی جو 127- عثمان محمدی 128- حسین سعدی 129- حسین قاضی 130- بیژن رستگار 131- حسن باقر 132- حمید پورقاسمی 133- صفر کاوه شیخانی 134- علی غفوری 135- حمید موسوی اصل 136- حمید ریاحی 137- حمیلا نیسکیلی 138- کمال ملک محمدی 139- طیبه ریاحی لنگرودی 140- احمد پوری 141- نگار محسنی 144- خسرو آهنگر 143- خلیفه موسوی144- اسماعیل رزازی 145- یدالله پهلوانی 146- بدری صفوی 147- زهره ریاحی لنگرودی 148- فرهنگ رومی 149- امیر ایروانی 150- سارا احمدی 151- پتی محمد 152- نجف روحی 153- علی کریمی 154- نقی جوینده 155- سیامک جهانبخش 156- عباس بختیاری 157- آلکس پرستار 158- مالین استنبری 159- منوچهر راستا، 160- سارا کریمی ...

لیست دوم:

161- شمسی خرمی 162- مسعود عظیمی 163- رحمان نجات 164- محسن شیخی 165- ستار فتحی (آویهنگ) 166- صدیق اسماعیلی 167- شیرین کامیاب 168- هیوا حسینی 169- جید کینت jade Kent 170- دیمیترس گویلان Dimetris Goillan 171- ولکان یلدیز Volkan Yildis 172- پیران آزاد 173- علی جالینوسی 174- مسعود نظری 175- هوشنگ رحمتی 176- یونس پارسا بناب 177- آرش نیک نژاد 178- میترا رسولی 179- قادر رحیمی 180- بهروز ناصری 181- احمد معین 182- حسن باقر 183- فریده رضایی 184- اسماعیل اوجی 185- مرضیه نظری 186- لقمان گله داری 187- شیوا توانایی 188- بهروز نظری 189- علی پیچگاه 190- فیروز نظری 191- محمد فتاحی 192- علی رموزی 193- بابک رحیمی 194- زری عرفانی 195- محمد محبی 196- سیامک مویدزاده 197- بسنور فتحی 198- پیشنگ باقیاری 199- عثمان مولودی 200- جلال محمدی 201- کمال اورامی 202- رشید امین زاده 203- آرش نیک نژاد 204- میترا رسولی 205- علیرضا رنجبر 206- فاطمه کوشا 207- صلاح ایراندوست 208- شهین وطن دوست 209- علی صمد 210- حسین بهادری 211- ابراهیم آبخون 212- کامران پیامانی 213- اردشیر نصرالله بیگی 214- مهسا طاهران 215- علیرضا رنجبر 216- فاطمه کوشا 217- بهزاد فخرالعلمائی 218- فرزاد فخرالعلمائی 219- شادمان علی احمد 220- علی شریفی 221- فرود سیاوش پور 222- پوسا محمدی 223- سهیلا محمدی 224- فرزاد محمدی 225- آذر درخشان 226- فریدون منصوری 226- تیام منصوری 227- فرهنگ قاسمی 228- کریم منیری 229- منوچهر اسد بیگی 230- فرود سیاوش پور 231- رامین جوان 232- حسین عارفی 233- علی صمد 234- امیر یاشار جوانبخت 235- ستار فاتحی، 236- بهروز امیدی لاهیجانی 237- پروانه سلطانی 238- پروین ریاحی 239- تراب ثالث 240- نادر ساده 241- جواد اسکویی 242- حمید عطایی 243- رضا مرزبان 244- فرج الهیاری 245- سعید اوحدی 246- سودابه اردوان 147- سیاوش میر زاده 248- سیما ریاحی لنگرودی 249- علی رئیس دانا 250- فرهاد سید لو 251- فریدا سهرابیان 252- کاوه محمدی 253- محمد علی اوحدی 254- محمود معمار نژاد (بهرنگ) 256- محمد هادی امینیان 257- نرگس کرمانشاهی 258- نیکی میرزایی 259- وریا بامداد 260- سهراب مختاری 261- امیر کلاه قوچی، 262- هوشنگ دیناروند دانیال 263- محمد نبوی، 264- خلیل غزلی 265- احمد بخرد طبع 266- بیژن سعید پور ...

... ادامه دارد

رونوشت به:

- امنستی انترناسونال، عفو بین الملل و سایر نهادها و سازمان های مدافع حقوق بشر

- کنفدراسيون اتحاديه­هاى آزاد کارگری و سایر نهادهای بین المللی کارگرى

- احزاب و سازمان­های چپ و سوسیالیست

- رادیو، تلویزیون، سایت های انترنتی و دیگر رسانه های جمعی

- ...

امیل تماس: bamdadpress@ownit.nu و gbgandishe@yahoo.com

تلفن های تماس: 0046- 707474336 و 736778815 - 0046

برچسب‌ها:

نوآوران




» تماس با من






پیوندها

» اعتصاب سه روزه
»راه کارگر
» ساحل شمال
» عمو کیوان
» گزارشگران
» اتحاد چپ
» دانش سرخ
» ارش
» سلام دمکرات
» اندیشیدن با پتک
»رادیو آوا
» کارگری
» 16آذر
» دیدگاه‡
» پرچم سرخ
» نشر بیدار
» آوای آشنا
» روشنگری
» سهیل
» رادیو برابری
» صمد بهرنگیŒ
» رادیو همبستگیŒ
» رادیو صدای کارگران†
» خاک†
» کارگر†
» مجید اشرف نژاد†
» الناز
» اصلاحچی
» روزمرگی
» تک روی



آخرين نوشته‌ها

 

بایگانی

وبلاگ